مریم سقلاطونی
تو را آفتاب مینامم؛
که آفتاب داغ بیشمار توست
داغ دلتنگیهای شبانهات.
تو را گل سرخ میخوانم
که گل سرخ، زخم تو را برسینه دارد؛
زخم بیشمار دلتنگیهایت را
تو را ارغوان صدا میزنم؛
که ارغوان، شعلههای اندوه توست؛
اندوهان لحظههای بیکسیات
تو را شقایق میخوانم
که شقایق، شناسنامه توست؛
برگ برگ، پاره و زخمی
برگ برگ، سرخ و نیلی
£
نام تو را میبویم؛
که تو همان عطر خداوندی که از روز ازل
در شریان هستی دمیده شدی.
نام تو را میبویم؛
که تو را خداوند از شاخه زلال نام خودش چید
و به خاک هدیه کرد.
نام تو را میبویم؛
که بوی تو، تمام ذرات هستی را عاشق کرده است.
ای گل شکفته از خون!
ای گل زخمی!
ای گل سرخ…!
ای گل پامال شده!
زخمهایت را میشمارم؛
به مقدار تمام روزهای روشنت زخمداری
ای نجوای گداخته از اندوه!
ای سایبان فراهم شده از غم!
ای مادرف پدر!
ماهنامه موعود شماره ۵۴