من فرزند آخرالزمان فاطمه‌ام!

دوره می‌افتم
کوچه به کوچه
خانه به خانه
در به در
تا روزی که بیابم
آن عطر خاک‌آلود چادر مادر را.
من بی‌یادگارترینم
از مادری که هرگز ندیدم
اندوه
تمام آن چیزی است که از مادرم به من به ارث رسیده است.
دوره می‌افتم.
شاید این کوچه
همانی باشد که در آن، راه را بر مادرم بستند
دیوارهای اینجا چقدر متورم‌اند از آن سیلی نابه‌هنگام!
من تمام جغرافیای این خاک را زیر پا گذاشته‌ام
و تاریخ را یکسره دوره کرده‌ام
و آنچه از لابه‌لای اوراقش به من رسید
چیزی نبود
جز پاره‌های سند خونین فدک.
اکنون
من پفر از فریادم
و اعتراض من در صدای باد می‌پیچد.
فدک مال من است
مال مادرم
و ولایت،
ارثیه پدری‌ام،
و ابوتفراب
که به هر خاکی دست می‌زد،
کیمیا می‌شد
اگر دستانش را نمی‌بستند!
قرن‌ها می‌گذرد
اما زخم کهنه دل از یاد نمی‌رود.
می‌خواهم بگویم
من فرزند آخرالزمان فاطمه‌ام(س)
که به خونخواهی‌اش
آواره‌ترینم
من فدک را باز پس می‌گیرم
فدک
فقط یک قطعه زمین به نام مادرم نیست
که بتوان از آن گذشت
فدک، حق آب و گل فاطمه(س) بر جهان است
که تکه تکه شد
حرمت خاکی است
برکت یافته از نام فاطمه(س)
که اگر نبود
کره خاکی
بی‌هیچ درنگی
برباد می‌رفت
و هیچ نمی‌ماند
جز همان ذرات خاک فروریخته
از لابه‌لای انگشتان خونی علی(ع)

ماهنامه موعود شماره ۵۴

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *