خدا کند این روزگار نابسامان، کابوسی بیش نباشد. خدا کند … خدا کند دیگر از این خواب نحس، بیدار شویم! چشم بمالیم، رخی بشوییم تا باورمان شود که تو هستی…
آقا جان ! دیگر از حرف، خسته ایم… بس که گفتیم منتظریم، اما حتی روز شمار دلمان را به وقت دیار تو گم کردیم.
گرچه عمری است که بی تو بودن را سر کردیم بدون گفتن حتی آخی…
اما اگر سنگ هم باشیم، دیگر از فشار حادثه ها ترک برداشتیم.
مردیم بس که از دل سنگ خود، خارها پروراندیم تا روح تو را بیازارند و خود خار نشدیم که وجود گل آرای تو را حافظ باشیم…
حالا که دیگر حرفی برای گفتن نمانده، می خواهم تو خود حرف آخر دلم باشی…
می خواهم مرا از دست غفلت بخری و در راه خدا آزاد کنی…
خیلی مهم است که نردبان پله آخر داشته باشد. نه؟!
پس تو، پله آخر دلم، برای رسیدن به خدا باش!!!