سبوی صبح

a3e2e4dda35eab7761cc0992f0ecfeee - سبوی صبح

سبوی صبح

می‌جوشد آفتاب غزل از سبوی صبح
گل می‌کند سرود فلق از گلوی صبح
با انعکاس نغمه «قَدْ قٰامَتِ الصَّلوٰه»
بنگر ز آب چشمه عرفان وضوی صبح
لَه لَه زنان ز ره پاره نسیم
آماده گشت تا که بنوشد ز جوی صبح
فریاد استغاثه مهدی بیا شنو
کز ره رسیده‌اند، شهیدان کوی صبح
در بارگاه ذکر و دعا، پیر دهکده
بنشسته با دو زانوی غم، رو به روی صبح
در شعله‌ریز حادثه، فیل ستارگان
مُردند تا که زنده شود آبروی صبح
دل‌ها ز فرط وسعت اندوه شب گرفت
کی می‌رسد سوار مظفّر ز سوی صبح؟

غلامرضا رحمدل

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *