پا به پای تو میآیم، ای عشق!
دل به سودای تو میسپارم
جان خریدار ناز نگاهت
ای فدای تو ایل و تبارم
ای مسیحا نفس! آیت نور!
نرگس و سوسن و گلعذارم!
محو چشمان رؤیایی تو
این دل عاشق و بیقرارم
ای تجلیّ نور خدایی!
من به جز تو کسی را ندارم
آسمانیترین اختر من!
صبر و آرام و تاب و قرارم
با همه بار عصیان که دارم،
سر به دامان تو میگذارم
گرچه از شرم رویی ندارم
باز دل در پیات میسپارم
ای خداییترین سوره من!
ای مه روشن شام تارم!
هرکجا میروم با تو هستم
هستیام را به تو میسپارم
«گرچه سهمم ز تو بینصیبی است»،
دست از دامنت برندارم
دیگر امشب دلم زار و خسته است
دیگر ای دل توانی ندارم
یک نظر از کرم برمن افکن
من فقط بر تو امیدوارم
همچو «مژده» به رؤیای وصلت
سر به کوی تو من میگذارم
جمیله کهندل (مژده)
ماهنامه موعود شماره ۵۵