آن زمان که دیوار کعبه شکافته شد تا به درون رود زنی دردمند که درد او نه درد زایمان که درد حمل بینهایتی و بینهایت را بینهایت درمان کند، زین رو شکافته شد که درون بیت الله رود تا خدایش آسان کند که یدالله به دست خدا گرفته شود. آنجایی که مریم را درد فرا گرفت خدایش از بیت المقدس برد ولی به فاطمه بنت اسد گفت به درون درآ که خانه من محل تولد اوست و خانهاش در آسمان نزد من؛ از در درون نرفت، دو مفهوم داشت او مظهرالعجائب بود از آن دری داخل نشد که بت پرستان می رفتند، دیوار شکافت که بگوید او مرا طلبید و من این خانه از اغیار بپردازم و خود معنا دهم بر این خانه، زین رو دیوار شکافت که بگوید من رهرو خویشم و خدای خویش، درِ خانه من با در سرای دگران تفاوت دارد که علی از اول مظهر العجایب شد به درون شد، سه روز ماندگار شد، در این سه روز در آن خانه چه گذشت خدا داند و علی و بس، چو بیرون آمد چشم بر روی هیچکس نگشود جز جمال محمد و آیه قد افلح المومنین خواند بر او قبل از آنکه قرآن نازل شود. اول جمالی که دید جمال محمد بود و بس و آنگه در کنارش قرار گرفت و پشت محمد محکم شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بهنام حق متین، دادار مبین، عزیز سرمد، معزی که عزت بندگان خواهد و قرارداد بین خود و خلق خویش مودت را و او تنها محبوبی است که محبت را تا اوج آن پیش بَرَد و در مسند عشق نشیند؛ چو چنین کند جان عاشق خویش بستاند تا بر جان او بنشیند و آنگه از نای او بانگ اناالحق بزند. بهنام هو که اوست سلطان و اوست حاکم غالب، در حکومتش عدالت و در غلبه احسان که خود فرمود عدلُ الاحسان که او در خدایی خویش عادل است و قدیم الاحسان در ربوبیتش. پس بهنام دادار پایدار و با سلام و درود بر محمد مصطفی، احسان حق بر کل هستی که رحمت است بر عالمیان. سلام و درود بر آل او که اینان تداوم جاری بودن جمله نور السموات والارضاند که اینان نور هدایتند از سوی حق و هدایت احسانی است به نهایت. با سلام و درود بر علی مرتضی، چهره عدل خدا در حکومت خدا که علی وجه الله شد، چو وجه الله، به هر سو بنگری وجه او بینی در تداوم هستی و با سلام و درود بر بیبی دو عالم زهرای اطهر، عظمت عدالت و لطافت انسانی.
آن زمان که دیوار کعبه شکافته شد تا به درون رود زنی دردمند که درد او نه درد زایمان که درد حمل بینهایتی و بینهایت را بینهایت درمان کند، زین رو شکافته شد که درون بیت الله رود تا خدایش آسان کند که یدالله به دست خدا گرفته شود. آنجایی که مریم را درد فرا گرفت خدایش از بیت المقدس بیرون برد ولی به فاطمه بنت اسد گفت به درون درآ که خانه من محل تولد اوست و خانهاش در آسمان نزد من؛ از در درون نرفت، دو مفهوم داشت او مظهرالعجائب بود از آن دری داخل نشد که بت پرستان می رفتند، دیوار شکافت که بگوید او مرا طلبید و من این خانه از اغیار بپردازم و خود معنا دهم بر این خانه، زین رو دیوار شکافت که بگوید من رهرو خویشم و خدای خویش، درِ خانه من با در سرای دگران تفاوت دارد که علی از اول مظهر العجایب شد به درون شد، سه روز ماندگار شد، در این سه روز در آن خانه چه گذشت خدا داند و علی و بس، چو بیرون آمد چشم بر روی هیچکس نگشود جز جمال محمد و آیه قد افلح المومنین خواند بر او قبل از آنکه قرآن نازل شود. اول جمالی که دید جمال محمد بود و بس و آنگه در کنارش قرار گرفت و پشت محمد محکم شد.
حال علی کیست؟ هر آنچه که میشنوید به حساب جنون عاشقی بگذارید که از سر عشق، معشوقی را خدا پندارد؛ به گفته ظریفی آنان که علی را خدا میدانند کفرش به کنار عجب خدایی دارند. تولدش از کعبه اولین عنایت حق و عنایت خاص. علی در تاریخ حاکمی است سلحشور و عادل، سخاوتمندی بیبدیل، شب زنده داری بیهمتا، حکیمیبیمثال، عالمییگانه و تنهایی به تنهایی خدا که هنوز پس از قرون، علی باز تنهاست و صبوری است که به صبر معنا داد و ایوب را در پیش خویش خجل ساخت. با تولدش آدم صفیاله را پشت سر انداخت و بر سر صبر و شیخیت، نوح را متحیر کرد و با بت شکنیاش، ابراهیم دگر بت شکن نبود و با صبرش در میان قوم خویش موسی را دلداری داد و در کنار محمد دین خدا را یاری کرد و در مناجات شبانه، زبور داود بر داود می خواند، آنچنان که صوت داود از خاک گسسته به دوست پیوسته. سر خوان او نشسته و با او مدام به شرب الست و بی مهابا جام معرفت و حکمت میگیرد از دوست که محمد فریاد می زند که علی خیرالبشر و آنچنان محکم که میگوید هر که تو را دشمن دارد و دوست ندارد منافق است و هر که تو را دوست دارد مومن است. علی میزان نفاق و ایمان است در میان امت و علی حدید اسلام است. بهنام ذوالفقار علی، علی پاسدار کتاب محمد، تاویل کننده آن و مجری آن و چون چنین همیشه تنها، تنهایی که به تنهایی خدا طعنه میزند، همان گونه که حضرت دوست را نشناختند علی نیز ناشناخته مانده تاکنون؛ علی عاشقی است که در عشق آنچنان پیش رفت که معشوق به او پیوست، گویی که عاشق و معشوق یکی شدند، زین رو به غلط افتادند که علی خداست که علی در عشق و پاکبازی آنچنان در عشق معشوق ملتهب که همه معشوق شد. آهن اگر در آتش افکنده شود آنقدر سرخ شود که آهن رنگ آتش شود، علی در این عشق چنان سوخت که رنگ معشوق شد، چو رنگ او شد وجه الله شد، چو به او پیوست یدالله شد، چو همه تن به او بینا شد عین الله شد و چون او شد کاشف الکروب شد، چون کاشف الکروب شد مفرج المکروبین شد، چون غم از دل برداشت غیاث المستغیثین شد، چون در کنار مومنین شد معین المتوکلین شد، چو معین شد مظهر العجائب شد، چو مظهر العجائب، علی با اعلی نزدیک شد. این عروجش از فرش تا عرش بود ولی همگان میدانند نزولش از بر دوست بود تا به فرش که خدا خوش داشت چهره خویش را در بین خلایق ببیند که دوست داشت حکمت خویش را ببیند، حکومت و عدالتش را ببیند سخاوتش را ببیند و از او عبودیت خویش را ببیند که علی معبود ملائک شد و مسجود آنان، علی فقط ساجد و عابد به درگه دوست بود و بعد همه خلائق گرفته از ملائک ساجد و عابد علی. علی شد نمونهای که خدا را در او بینند و در کنارش زندگی کنند.حضرت دوست در قرآن فرمود: لقاء الله، دیدار خدا. آری عاشقان نائل شوند در سرای دگر به دیدار علی که وجه الله است، آنان که او را دیدند و منکر شدند خدا را منکر شدند، تو که نمیبینی و عشق میورزی اگر صادق باشی بشارتت باد که به لقا الله نائل شوی، علی خود گفت بای بسم الله، سوره آل عمران، الم، الر و کهیعص است و خود گفت اسم اعظمم حق است. خود گفت بادها را به حرکت درآورد و باران را فرو ریزد و محمد گفت علی قسیم جنت و النار است، چو چنین در حمد مالک یوم الدین است که خود گفت صراط مستقیمم که خود گفت اول و آخر و ظاهر و باطنم و خود گفت بر همه امور آگاهم. عین علی از عین عشق است، لام آن شین عشق است که لطف شوق است و یای علی یای یمین است که اهل یمین قتیل عشقاند که اصحاب یمین یای علی را شناختند، خوشا بر آنان که عین علی را ببینند و لام او را که لطف اوست و آنگه دگر اصحاب یمین نیستند که اینان سابقون السابقونند و مقربون و چون مقربون اینان گویندگان اسرار علی و اینان شب و روز در بر علی در کنار علی. علی میزان است که خداوند عدل خویش را با این میزان اندازه و جاری کند که خود حق منظورش از رحمان محمد شد و رحیم علی. چو علی رحیم، خاصِ همه هستی و چون خاص همه هستی ولایت همه انبیاء به دست علی، این اوسط بین فرش و عرش، حال در مقام حضرت احدیت. علی چهره او در آینه الست و محمد جمال او در کنار علی، چو الله پدید شد از این مقوله بگذریم که پیرایه بندند. ولی علی از اعلی شد باز به اعلی. مجیبیت حق به محبت علی است؛ یا علی دریاب مردان خدا را، یا علی دست گیر دوستان خدا را، یاعلی نظری تا عشق در سینه آدمی نمیرد، یا علی دلی و آن دل انباشته از محبت تو، یا علی به دستان ما سخاوت، به دیدگان ما بینایی به لسان ما صداقت به گامهایمان استواری و بهاندیشه مان زلالی و به دلهایمان پاکی واین بر نیاید مگر به عشق تو، پس یا علی سینه ها را از عشق خویش هرگز تهی مکن که تو لطف و نجابت و مَقَرّ عشقی، نه هر عشقی که عشق به خوبیها که آن هم تویی یا علی اگر تو نبودی خدا چگونه شناخته میشد، یا علی اگر تو نبودی هستی چگونه پیدا میشد، یا علی اگر تو نبودی خدا را طاقت تحمل تنهایی نبود که تو همدم و مونس تنهایی خدایی همانگونه که او انیس تو در تنهایی. یا علی تو احدی، چرا که چون تو کسی نیست، علی تو رحمانی که بر همه بخشیدی و تو رحیمیکه به خاصان اسرار هویدا کردی، علی تو عادلی که کشته عدلی، یا علی تو مجیبی که اجابت کردهای و میکنی خوانندگانت را، یا علی تو ستاری هر آنکس به تو ظلمیکرد چشم پوشیدی، یا علی تو معزی که عزت مردمان خواستی، یا علی تو همه قرآنی که گفتی منم قرآن ناطق، یا علی تو لسان خدایی، یا علی تو شفیعی، یا علی تو همه خیری، یا علی تو عزیزی، تو سلامی و حکیمی و تو…… بگذار بگویم هر چه بادا باد که تو خدای عاشقانی و تویی نهایت دستگیر عاشقان و این تنها کفریست که پیش خدا مرتبتش از ایمان برتر است. با سلام و درود بر محمد مصطفی که خود فرمود: (من نیامدهام مگر بر ولایت علی) و آن نباء بزرگ نیست مگر علی. و با سلام و درود بر آل او که اینان همه تداوم علیاند در عشق به علی و با سلام و درود بر علی مرتضی چهره اعلی در آینه هستی و با سلام و درود بر بیبی دو عالم همه عشق علی و با سلام و درود بر اولیای حق که با محبت به علی مورد محبت حق قرار گرفتند و با سلام و درود بر مرادم و عشقم که هر عشقی که به علی است از جمال او دارم و با سلام و درود بر ابا صالح المهدی اوکه بیاید ملائک فریاد زنند او علی است.
بهنام حق متین، دادار مبین، عزیز سرمد، معزی که عزت بندگان خواهد و قرارداد بین خود و خلق خویش مودت را و او تنها محبوبی است که محبت را تا اوج آن پیش بَرَد و در مسند عشق نشیند؛ چو چنین کند جان عاشق خویش بستاند تا بر جان او بنشیند و آنگه از نای او بانگ اناالحق بزند. بهنام هو که اوست سلطان و اوست حاکم غالب، در حکومتش عدالت و در غلبه احسان که خود فرمود عدلُ الاحسان که او در خدایی خویش عادل است و قدیم الاحسان در ربوبیتش. پس بهنام دادار پایدار و با سلام و درود بر محمد مصطفی، احسان حق بر کل هستی که رحمت است بر عالمیان. سلام و درود بر آل او که اینان تداوم جاری بودن جمله نور السموات والارضاند که اینان نور هدایتند از سوی حق و هدایت احسانی است به نهایت. با سلام و درود بر علی مرتضی، چهره عدل خدا در حکومت خدا که علی وجه الله شد، چو وجه الله، به هر سو بنگری وجه او بینی در تداوم هستی و با سلام و درود بر بیبی دو عالم زهرای اطهر، عظمت عدالت و لطافت انسانی.
آن زمان که دیوار کعبه شکافته شد تا به درون رود زنی دردمند که درد او نه درد زایمان که درد حمل بینهایتی و بینهایت را بینهایت درمان کند، زین رو شکافته شد که درون بیت الله رود تا خدایش آسان کند که یدالله به دست خدا گرفته شود. آنجایی که مریم را درد فرا گرفت خدایش از بیت المقدس بیرون برد ولی به فاطمه بنت اسد گفت به درون درآ که خانه من محل تولد اوست و خانهاش در آسمان نزد من؛ از در درون نرفت، دو مفهوم داشت او مظهرالعجائب بود از آن دری داخل نشد که بت پرستان می رفتند، دیوار شکافت که بگوید او مرا طلبید و من این خانه از اغیار بپردازم و خود معنا دهم بر این خانه، زین رو دیوار شکافت که بگوید من رهرو خویشم و خدای خویش، درِ خانه من با در سرای دگران تفاوت دارد که علی از اول مظهر العجایب شد به درون شد، سه روز ماندگار شد، در این سه روز در آن خانه چه گذشت خدا داند و علی و بس، چو بیرون آمد چشم بر روی هیچکس نگشود جز جمال محمد و آیه قد افلح المومنین خواند بر او قبل از آنکه قرآن نازل شود. اول جمالی که دید جمال محمد بود و بس و آنگه در کنارش قرار گرفت و پشت محمد محکم شد.
حال علی کیست؟ هر آنچه که میشنوید به حساب جنون عاشقی بگذارید که از سر عشق، معشوقی را خدا پندارد؛ به گفته ظریفی آنان که علی را خدا میدانند کفرش به کنار عجب خدایی دارند. تولدش از کعبه اولین عنایت حق و عنایت خاص. علی در تاریخ حاکمی است سلحشور و عادل، سخاوتمندی بیبدیل، شب زنده داری بیهمتا، حکیمیبیمثال، عالمییگانه و تنهایی به تنهایی خدا که هنوز پس از قرون، علی باز تنهاست و صبوری است که به صبر معنا داد و ایوب را در پیش خویش خجل ساخت. با تولدش آدم صفیاله را پشت سر انداخت و بر سر صبر و شیخیت، نوح را متحیر کرد و با بت شکنیاش، ابراهیم دگر بت شکن نبود و با صبرش در میان قوم خویش موسی را دلداری داد و در کنار محمد دین خدا را یاری کرد و در مناجات شبانه، زبور داود بر داود می خواند، آنچنان که صوت داود از خاک گسسته به دوست پیوسته. سر خوان او نشسته و با او مدام به شرب الست و بی مهابا جام معرفت و حکمت میگیرد از دوست که محمد فریاد می زند که علی خیرالبشر و آنچنان محکم که میگوید هر که تو را دشمن دارد و دوست ندارد منافق است و هر که تو را دوست دارد مومن است. علی میزان نفاق و ایمان است در میان امت و علی حدید اسلام است. بهنام ذوالفقار علی، علی پاسدار کتاب محمد، تاویل کننده آن و مجری آن و چون چنین همیشه تنها، تنهایی که به تنهایی خدا طعنه میزند، همان گونه که حضرت دوست را نشناختند علی نیز ناشناخته مانده تاکنون؛ علی عاشقی است که در عشق آنچنان پیش رفت که معشوق به او پیوست، گویی که عاشق و معشوق یکی شدند، زین رو به غلط افتادند که علی خداست که علی در عشق و پاکبازی آنچنان در عشق معشوق ملتهب که همه معشوق شد. آهن اگر در آتش افکنده شود آنقدر سرخ شود که آهن رنگ آتش شود، علی در این عشق چنان سوخت که رنگ معشوق شد، چو رنگ او شد وجه الله شد، چو به او پیوست یدالله شد، چو همه تن به او بینا شد عین الله شد و چون او شد کاشف الکروب شد، چون کاشف الکروب شد مفرج المکروبین شد، چون غم از دل برداشت غیاث المستغیثین شد، چون در کنار مومنین شد معین المتوکلین شد، چو معین شد مظهر العجائب شد، چو مظهر العجائب، علی با اعلی نزدیک شد. این عروجش از فرش تا عرش بود ولی همگان میدانند نزولش از بر دوست بود تا به فرش که خدا خوش داشت چهره خویش را در بین خلایق ببیند که دوست داشت حکمت خویش را ببیند، حکومت و عدالتش را ببیند سخاوتش را ببیند و از او عبودیت خویش را ببیند که علی معبود ملائک شد و مسجود آنان، علی فقط ساجد و عابد به درگه دوست بود و بعد همه خلائق گرفته از ملائک ساجد و عابد علی. علی شد نمونهای که خدا را در او بینند و در کنارش زندگی کنند.حضرت دوست در قرآن فرمود: لقاء الله، دیدار خدا. آری عاشقان نائل شوند در سرای دگر به دیدار علی که وجه الله است، آنان که او را دیدند و منکر شدند خدا را منکر شدند، تو که نمیبینی و عشق میورزی اگر صادق باشی بشارتت باد که به لقا الله نائل شوی، علی خود گفت بای بسم الله، سوره آل عمران، الم، الر و کهیعص است و خود گفت اسم اعظمم حق است. خود گفت بادها را به حرکت درآورد و باران را فرو ریزد و محمد گفت علی قسیم جنت و النار است، چو چنین در حمد مالک یوم الدین است که خود گفت صراط مستقیمم که خود گفت اول و آخر و ظاهر و باطنم و خود گفت بر همه امور آگاهم. عین علی از عین عشق است، لام آن شین عشق است که لطف شوق است و یای علی یای یمین است که اهل یمین قتیل عشقاند که اصحاب یمین یای علی را شناختند، خوشا بر آنان که عین علی را ببینند و لام او را که لطف اوست و آنگه دگر اصحاب یمین نیستند که اینان سابقون السابقونند و مقربون و چون مقربون اینان گویندگان اسرار علی و اینان شب و روز در بر علی در کنار علی. علی میزان است که خداوند عدل خویش را با این میزان اندازه و جاری کند که خود حق منظورش از رحمان محمد شد و رحیم علی. چو علی رحیم، خاصِ همه هستی و چون خاص همه هستی ولایت همه انبیاء به دست علی، این اوسط بین فرش و عرش، حال در مقام حضرت احدیت. علی چهره او در آینه الست و محمد جمال او در کنار علی، چو الله پدید شد از این مقوله بگذریم که پیرایه بندند. ولی علی از اعلی شد باز به اعلی. مجیبیت حق به محبت علی است؛ یا علی دریاب مردان خدا را، یا علی دست گیر دوستان خدا را، یاعلی نظری تا عشق در سینه آدمی نمیرد، یا علی دلی و آن دل انباشته از محبت تو، یا علی به دستان ما سخاوت، به دیدگان ما بینایی به لسان ما صداقت به گامهایمان استواری و بهاندیشه مان زلالی و به دلهایمان پاکی واین بر نیاید مگر به عشق تو، پس یا علی سینه ها را از عشق خویش هرگز تهی مکن که تو لطف و نجابت و مَقَرّ عشقی، نه هر عشقی که عشق به خوبیها که آن هم تویی یا علی اگر تو نبودی خدا چگونه شناخته میشد، یا علی اگر تو نبودی هستی چگونه پیدا میشد، یا علی اگر تو نبودی خدا را طاقت تحمل تنهایی نبود که تو همدم و مونس تنهایی خدایی همانگونه که او انیس تو در تنهایی. یا علی تو احدی، چرا که چون تو کسی نیست، علی تو رحمانی که بر همه بخشیدی و تو رحیمیکه به خاصان اسرار هویدا کردی، علی تو عادلی که کشته عدلی، یا علی تو مجیبی که اجابت کردهای و میکنی خوانندگانت را، یا علی تو ستاری هر آنکس به تو ظلمیکرد چشم پوشیدی، یا علی تو معزی که عزت مردمان خواستی، یا علی تو همه قرآنی که گفتی منم قرآن ناطق، یا علی تو لسان خدایی، یا علی تو شفیعی، یا علی تو همه خیری، یا علی تو عزیزی، تو سلامی و حکیمی و تو…… بگذار بگویم هر چه بادا باد که تو خدای عاشقانی و تویی نهایت دستگیر عاشقان و این تنها کفریست که پیش خدا مرتبتش از ایمان برتر است. با سلام و درود بر محمد مصطفی که خود فرمود: (من نیامدهام مگر بر ولایت علی) و آن نباء بزرگ نیست مگر علی. و با سلام و درود بر آل او که اینان همه تداوم علیاند در عشق به علی و با سلام و درود بر علی مرتضی چهره اعلی در آینه هستی و با سلام و درود بر بیبی دو عالم همه عشق علی و با سلام و درود بر اولیای حق که با محبت به علی مورد محبت حق قرار گرفتند و با سلام و درود بر مرادم و عشقم که هر عشقی که به علی است از جمال او دارم و با سلام و درود بر ابا صالح المهدی اوکه بیاید ملائک فریاد زنند او علی است.
والسلام
حبیب الحسن