شعر و ادب

 


مهربان من بیا

خم شد از جور خزان، پشت توان من، بیا
ای بهار دلگشا، باغ و جنان من بیا
ای گل زیبای نرگس از غم جانسوز تو
می‌چکد خون از دو چشم خونفشان من بیا
عاشق زار تو بودن کار هر شوریده نیست
از شرار عشق سوزد استخوان من بیا
طائر گلزار عشقم، پای در زنجیر عشق
ای برای پر گشودن آسمان من بیا
خاک پایت توتیای چشم دل، ای نازنین!
خاک رویت قبله‌گاه و آستان من بیا
باغ جان بی‌روی گل عطر طراوت کی‌ دهد؟!
ای نثار روی تو، جان و جهان من بیا
دیگران را خرّمی‌گر سیر باغ و گلشن است
چشم و ابروی تو باشد بوستان من بیا
بی‌تو ـ ای گل! ـ لحظه‌های عمر، بی‌حاصل گذشت
ای فدایت هستی و این جسم و جان من بیا
کاروان عمر، می‌تازد به تندی ـ ای دریغ! ـ
حسرت دیدار بر دل، مهربان من، بیا
غم‌سرای بخت من در اشتیاق پای توست
چشم بر راه تو دارم، میهمان من بیا
آتش هجر تو در دل شعله افروزد هنوز
کی سرآید دور هجران، دلستان من بیا
بر غم شیرین عشقت، دل «رضا» شد ای نگار!
ای که نامت هر زمان ورد زبان من بیا
رضا قاسم‌زاده (هادی‌شهر)

وارث ذوالفقار
ای سبزتر از بهار، کی می‌آیی؟
ای وارث ذوالفقار کی می‌آیی؟
مجنون شده عالمی در این صبر و قرار
خون شد دل انتظار، کِی می‌آیی؟!
وحید نقوسان تفرشی (تهران)


شهسوار مکّه

با بهاران، ابر باران‌زا فراوان می‌رسد
گل بروید در چمن، شور بهاران می‌رسد
مدّتی ـ ای دل! ـ در آتشگاه هجران سوختی
خود طبیب دردِ بی درمانِ یاران می‌رسد
از صبوری حربه باید، در مصاف دشمنان
آذرخش خشم ما چون تیر باران می‌رسد
سربلندی پیشه‌کن در روزگار بی‌کسی
شهسوار مکّه با خیل سواران می‌رسد
ای دل! این درد جدایی را تحمّل بایدت
صبح فردایی، قرار بی‌قراران می‌رسد
در نماز شب برای یار، نذر روزه کن
آن عزیز جان برای روزه‌داران می‌رسد
گر شکست آیینه طالع به سنگ دشمنان
غم مخور! آیینه‌دار سوگواران می‌رسد
در مصلّای دل خود با «پریشان» ندبه خوان
از کران باور امیّدواران می‌رسد

محمّد حسن حجّتی
(پریشان)


بیا ای گل نرگس

بیا! که شیشه دل‌ها زِ غم شکسته کنون
شفق، دو دستِ فلق را، زِ پشت، بسته کنون
به بندِ سردِ زمستان، بهار، زنجیر است
بیا که فرصتِ فردا به آمدن، دیر است
شبانِ برفیِ قطب اَرچه سرد و تاریک است،
امید دار به دل، کان سپیده نزدیک است
امان ازین دلِ بی‌تاب و بُغضِ تنهایی
چه می‌شود ز افق‌هایِ دور بازآیی؟
تمامِ دل‌خوشی‌ام در خزان، گُلِ قالی‌ست
و جایت ای گلِ نرگس درین خزان خالی‌ست
دو چشمِ منتظر امّا، غریب می‌دهمت
قسم به پاکی «امّن یُجیب» می‌دهَمَت!
به کوچه، دست جفا، دردناکیِ سیلی
به میخ و آتش و پهلو، به صورتِ نیلی
به صبح و سجده، به محراب، تیغ و خون و به سر
به جامِ زَهر، به تشت و به پاره‌پاره جگر
به سر، به نیزه، به قرآن، لبانِ تشنه، به خون
سه شعبه تیر و گلو، اوجِ خشم  کین و جنون
به دست‌هایِ بریده، به جُرمِ مشکی آب
به زلف‌هایِ پریشانِ دختری بی‌تاب
به اشک‌هایِ یتیمان، به ناله‌های نزار
به کربلا که هر آیینه می‌شود تکرار
بیا که بر دل انسان، قرار می‌آید
و با تو ـ ای گل نرگس! ـ بهار می‌آید
سجّاد کتابی (زنجان)


بشارت

دیده بگشا رنگ و بوی آشنا دارد بهار
این نگارستان، نشانی از خدا دارد بهار
لحظه‌ای در خلوت دل، هم‌تراز باغ باش
کز بُن هر لاله بشنو نینوا دارد بهار
در بهاری می‌شکوفد، غنچه نرگس به باغ
این بشارت از حریم مصطفی دارد بهار
وین شقایق‌های خونین، داغ‌ها دارد به دل
کز غم بی باغبانی‌ها، عزا دارد بهار
لاله‌ها نشکفته پرپر گشته از بار خزان
زین شکسته قامتان، مهمان‌سرا دارد بهار
یک بهار دیگری آمد؛ گلستان، گل نکرد
که در این‌ ماتم‌سرا، شیرین ادا دارد بهار
سیر این گلگشت‌ کردم، از بهاران تا به دی
دیدم از هجران، شراری جان‌گزا دارد بهار
بی‌رخ جانان، خزان آید به چشم من بهار
پشت این دروازه آخر کدخدا دارد بهار
خنده‌ها گل می‌کند در فصل فروردین ز شوق
عاقبت در فصل رنگین، آشنا دارد بهار
در بهار عاشقان، شعر «پریشان» گل کند
زین گلستان، سایه از بالا هُما دارد بهار

محمّدحسن حجتی (پریشان)


غزل انتظار

اگر باران نبارد، آسمان دلگیر خواهد ماند
زمین چون کودکی در انتظار شیر خواهد ماند
اگر باران نبارد دشت، بی‌سجّاده خواهد شد
اگر باران نبارد رود، بی‌تفسیر خواهد ماند
اگر باران نبارد، از عطش جنگل چه خواهد کرد؟
یقین همچون کویری تفته از تبخیر خواهد ماند
اگر باران نبارد، سعی خورشید و صفای آب
به گِرد کعبه این خاک، بی‌تأثیر خواهد ماند
اگر باران نبارد ریشه‌ها ـ این بیشه‌های سبز!
به زندان سیاهِ خاک، در زنجیر خواهد ماند
اگر باران نبارد ـ گرچه می‌دانم که می‌بارد ـ
مدار فصل‌ها در امتداد تیر خواهد ماند
اگر باران نبارد، بر شب ـ آن باران نورانی ـ
پی تثبیت خود این شام، بی‌شبگیر خواهد ماند
ببار ای جاری همواره! ای باران نورانی!
به دیدار تو تا کی این زمین پیر، خواهد ماند؟

حمید واحدی (ارومیه)

ماهنامه موعود شماره ۷۶ 

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *