شعر و ادب

 

انتظار

ای ساحل شبانه، دلی بی‌قرار هست
در خود مچاله ز کسی یادگار هست

دستِ تواَش سپرده‌ام ای ساحل امید!
تا دیدنش مسافتی از انتظار هست

از گریه، تر شد این ورقم ای نسیم عشق!
خشکش مکن؛ پیام دو چشم خمار هست

فردا اگر شفق بزند، اوّلین کس‌ام
گویم تو را که عهد دلم، برقرار هست

ابراهیم حسنلو


یا صاحب‌الزمان (عج
)

الا ای اشک! جاری شو ز مژگان
الا ای دل! بشو خونین ز هجران

ز هجر روی مولا داغ دارم
که عمری از فراغش سوگوارم

همی‌شب تا سحر گویم به مولا:
کجایی ای دل و دلدار زهرا؟

به او گویم که هستم طفل راهی
گدایی می‌کنم با رو سیاهی

اگر تو یک نظر بر من نمایی،
نوایی می‌دهی بر بینوایی

انیس درگهت غربت نبیند
دلم با یاد تو ظلمت نبیند

محمد مقدّمان

گریه‌های تو

بگذار گریه‌های تو بارانی‌ام کند
امواج غصه‌های تو طوفانی‌ام کند

بگذار چشم‌های من از وحشت نگاه
باز از سرای محنت تو، فانی‌ام کند

بگذار اشک‌های تو آرام و بی‌صدا
در قلب من بمیرد و قربانی‌ام کند

بگذار دست عاشق خود را برابرم
آن‌گونه مهربان که چراغانی‌ام کند

بگذار بعد مردن من دست‌های تو
یک مشت از صدای تو ارزانی‌ام کند

شاید هزار بار شکستم، نیامدی
بگذار گریه‌های تو بارانی‌ام کند

حسان امینی(سمیرم)


دل بی‌کینه

تو خورشیدی؛ دل بی‌کینه داری
دلی روشن‌تر از آیینه داری

سبدهایی پر از مهر و محبت،
به دستان دلت در سینه‌داری

یدالله قائم‌پناه

 
ماهنامه موعود شماره ۷۸ 

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *