ترانه انتظار
ابر هزار تا بارون، ریخته به جونم امشب
هیچی نگو که تنها، میخوام بخونم امشب
بارون گرفته، جز من، هیچکی تو کوچهها نیس
بارون گرفته، اما، درد منو دوا نیست
آهای، آهای ستاره! درد منو دوا کن
دلم را بشکن امشب، قفل دلم رو وا کن
اون که باید میاومد، دلش به اومدن نیس
هیچ کسی هم به جز اون، چشم و چراغ من نیس
جمعه تا جمعه چشمم، مونده به در به یادش
دلم سیاهه هیچ کی، نمیرسه به دادش
بارون! ببار که امشب، خُشکه دل سیاهم
بهار من کجایی؟ بیا که چش به راهم
علیرضا قزوه
آخرین مرد میرسد ناگاه
حقّ من را که سالها اینجا، منتظر بودهام رعایت کن
گفته بودند بین یارانت، جای یک دختر دهاتی نیست
باشد آقا فقط همین یک بار، چند لحظه قبول زحمت کن
دل من شور میزند آخر، که مبادا دل شما تنگ است
درد دل هم نمیکنی با من، لطف کن لااقل نصیحت کن
من همیشه به یادتان هستم، پای شالی، کنار گندمزار
اگر از این طرف گذر کردی، با درختان باغ صحبت کن
پدرم گفته بود بعد از من، تو نگهبان باغها هستی
باید این سیبها به او برسند، منتظر باش و خوب دقت کن
در بهاری که میرسد از راه، آخرین مرد میرسد ناگاه
دخترم منتظر بمان اینجا، جای من با امام بیعت کن
نغمه مستشار نظامی
ای چشم تو پناه تمام اشارهها
هر شب نشستهام لب بام نظارهها
شاید بیابمت وسط این ستارهها
هر روز بر دهان جهان تازه میشوی
تکرار میشود نفسات بر منارهها
ای ساحل غریب! کجایی که سالهاست
رؤیای من رها شده بر تخته پارهها
در جست و جوی قُلّه تو، زیر پای من
چون پنج تخته سنگ حقیرند قارهها
محراب خم شده است به تعظیم چشم تو
ای چشم تو پناه تمام اشارهها
عطر تو را گذاشتهام بر دریچهها
نام تو را نگاشتهام بر جدارهها
با چاهها نشد که شبی درد دل کنم
باید گذشتن از سر این خون نگارهها
شکی نداشتم که برازنده تو نیست
پیراهنی که دوختم از استعارهها
تن کندهام مگر که مرا جاودان کن
با این غزل، برای تمام هزارهها
ابراهیم قبله آرباطان
ماهنامه موعود شماره ۸۷