آشنایی اولیه با وهابیت-قسمت اول

vahabi njjlndaxnt - آشنایی اولیه با وهابیت-قسمت اولحافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابى، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلى زیر خلاصه نموده است:
مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایى که موجب شرک مى باشد از قبیل زیارت،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ براى قبور و نوشتن برروى آنها، حال براى زیارت بناى قبور و تعمیر ساختمانهابراى قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و…

  • عقاید وهابیت :

حافظ وهبه از نویسندگان معروف وهابى، آراء و عقاید وهابیت را در امور کلى زیر خلاصه نموده است:
۱- بازگشت به کتاب خدا و سنت پیغمبرى و پیروى راه سلف صالح (صحابه پیامبر و تابعین) در فهمیدن آیات و احادیث و نرفتن به راه فلاسفه و متکلمان و صوفیه که همه آنها مخالف طریق سلف صالح است.

(از قبیل آیات و روایات مربوط به اعتقاد به رویت و اثبات جهت و جسم براى خدا و یا معصوم نبودن پیامبران قبل از بعثت و…). نقد این دسته افکار را مى توان در کتاب "الوهابیه والتوحید" آقاى کورانى ملاحظه نمود.

۲- مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، مخصوصاً چیزهایى که موجب شرک مى باشد از قبیل زیارت،توسل، تبرک به آثار اولیاء، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ براى قبور و نوشتن برروى آنها، حال براى زیارت بناى قبور و تعمیر ساختمانهابراى قبور نذر و ذجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفاء از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و…

۳- مبالغه نکردن و غلو ننمودن درباره پیغمبر و اولیاء بویژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن نیروهاى و امداهاى غیبى و فوِق العاده براى آنان و موثر نبودن و یا فقدان ارتباط ارواح آنان با این دنیا

آنچه در فوِق اشاره گردید خلاصه اى بود از افکار و عقاید وهابیت که با توجه به بناى نوشتار بر اختصار نگاشته شده و براى آشنایى بیشتر مى توان به کتابهاى "منهاج السنت"، "مجموعه الرسائل الکبرى" "الفتادى الکبرى"، "الجواب الباهر فى زوار المقابر" و "الرد على الاختایى" از ابن تمیمه، کتابهاى "التوحید" "المهدیه النسیه"، "خلاصه الکلام"، "کشف الشبهات عن خالق الارض و السموات" و رساله "اربع قواعد" از محمدبن عبدالوهاب، کتاب "تطهیر الاعتقاد" محمدبن على شوکانى صنعانى و یا" ابن تمیمه حیاته و عصره و ارائه و فقه" از محمدابوزهره و بالاخره "حیات شیخ الاسلام ابن تمیمه" از محمدالبیطار مراجعه نمود.

  • نقد آراء و شبهات وهابیت

عمده افکار وهابیت در پشت دیوار دفاع از توحید و مبارزه با شرک و بدعت و بازگشت به سیره و گفتار سلف پنهان شده است به نحوى که خود را مدافع توحید دانسته و دیگران را مشرک مى خواند. از این حیث قبل از پرداختن به خصوص شبهات مطرح شده، مناسب است مرز دقیق توحید و شرک مشخص گردیده و نیز تعریف و ملاک بدعت مشخص گردد. پرداختن به این دو مبحث پاسخ بسیارى از شبهات را به صورت مبنایى معلوم مى گرداند بدون آن بسیارى از مباحث بى نتیجه باقى خواهد ماند.

  • نقد آرای وهابیت

۱. مرز توحید و شرک

وهابیت بدون ارائه تعریف دقیقى از عبارات، آنرا فى الجمله خضوع و تذلل فراوان در برابر موجود دیگر دانسته‌اند در حالیکه عبارات خضوع و تذللى است که جوشیده از اعتقادى خاص درباره معبود باشد خواه این معبود خدا باشد و خواه غیرخدا و انتساب شرک به مشرکان در قرآن به علت اعتقاد قلبى آنها به مقامات خاصى بوده که معبودها و خدایان کوچکى وجود دارند که بخشى از افعال الهى به آنها تفویض شده و در ربوبیت تصرف مى کردند. آنها علاوه بر شفاعت فکر مى کردند عزت و ذلت و پیروزى و شکست و شفاعت و مغفرت آنها به دست بتهاست. بدیهى است در اعتقاد به جواز و مشروعیت برخى افعال نظیر شفاعت و توسل خواهى، زیارت و… هیچکدام از ذهنیت هاى فوِق وجود ندارند. به نظر شیعه مقدمات عبادت دو امر است، خضوع و تذلل فراوان و احساس اینکه او رب، مدبر کارگردان هستى به صورت کلى یاجزئى است. لذا هر گونه خضوع و فروتنى را نمى توان پذیرفت مادام که همراه امر ملائک به سجده بر آدم، سجده فرزندان یعقوب در برابر یوسف و…

بنابراین پذیرفتن مرز توحید و شرک با ملاک هر گونه تعلق و وابستگى به غیرخدا یا هر گونه تضرع و فروتنى شدید به غیرخدا ناصواب مى باشد. هم چنین باید گفت هر گونه انتساب و وابستگى به غیرخدا نمى تواند نادرست باشد و با دو قید است که این انتساب یا اشکال مى گردد یکى اینکه انتساب بالاصاله (با قدرت ذاتى) و دیگر باشد و دیگر اینکه انتساب بالاستقلال (بدون اذن گرفتن از دیگرى) گردد.

بعضاً فروتنى و تذلل در برابر غیرخدا که در قرآن کریم مشروع دانسته شده است (از قبیل امر به ملائکه براى سجده بر آدم و…) را موجه و مدلل به علت فرمان خدا مى دانند غافل از اینکه خداوند به عملى که واقعاً شرک است فرمان نمى دهد "ان الله لایامر بالفحشاء و اتقولون على الله مالاتعلمون" و امر به شى ء نمى تواند ماهیت شى ء را دگرگون سازد.

ناگفته نماند که وهابیون توحید را به دو شاخه تقسیم مى کنند توحید الوهى و توحید ربوبى، توحید ربوبى را همان توحید در خالقیت و توحید الوهى را همان توحید در عبادت مى دانند و عنوان مى کنند که مشرکین توحید ربوبى داشتند ولى توحید الوهى نداشتند یعنى اینکه در عبادت مشرک بودند. لازم است توضیح داده شود که توحید الوهى به معناى عبودى نیست، اله یعنى الوجود الاعلى و المطلق الذى من شوونه ان یکون معبودا، معبودیت لازمه الوهیت است نه مساوى با آن و تفسیر اله به معبود تفسیر شى به لازمه آن است نه تفسیر شى به نفس. از سوى دیگر رب نیز به معناى خالق نیست بلکه به معناى مدبر است و مشرکانى که ماه و ستاره را مدبر مى دانستند نمى توانستند توحید ربوبى داشته باشند بلکه مشرکین در خالقیت موحد بودند ولى نه در توحید الوهى داشتند و نه ربوبى.


۲. تعریف و ملاک بدعت

دانشمند بزرگ شیعه سیدمحسن امین عاملى در تعریف بدعت مى گوید "البدعه ادخال مالیس فى الدین فى الدین" بدعت عبارت است از داخل گرداندن چیزى که جزو دین نیست. همچون مباح کردن حرام و حرام کردن مباح، واجب گرداندن غیر واجب، مستحب شمردن غیرمستحب. به عبارت دیگر تصرف در قانون الهى خواه به صورت افزایش باشد و خواه کاهش بدعت نامیده شده و بدعت گزار از توحید و تشریع روى گردان است.
عناصر و ملاکهاى بدعت نامیده شدن یک عمل عبارتنداز:

۱- تصرف در دین. بنابراین اگر نوآورى به دین منتسب نشود بدعت نخواهد بود و فرقى نمى کند که نوآورى مزبور جایز باشد (مثل فوتبال) و یا حرام باشد (مثل آمیزش و اختلاط زن و مرد اجنبى).

۲- فقدان دلیل خاص یا عام شرعى. اعمال شرعى، مشروعیت خود را از دلیل خاص و یا از دلیل عام شرعى مى گیرند، برخى از این ادله عام عبارتند از: قاعده نفى سبیل، حرمت اکل باطل، قاعده نفى حرج، نفى اضرار. بنابراین مسائلى از قبیل بزرگداشت موالید و وفیات پیامبر از ادله کلى و عام وجوب رعایت اموات اهل بیت و احترام خاندان و ى و تعظیم شعائر الهى قابل استفاده مى باشند و لذا ادعاى بدعت بودن پذیرفته نیست و گرنه برخوردارى از تجهیزات و سلاح هاى جدید نظامى از قاعده کلى واعدوالهم مااستطعتم من قوه قابل بهره بردارى نبوده و بدعت به شمار مى رود.

۳- قصد رواج در میان مردم. اندیشه تصرف مادامى که جنبه عملى به خود نگیرد اگر چه حرام مى باشد ولى بدعت به شمارنمى رود.

با توجه مطالب فوِق بدعت در بسیارى از موارد که وهابیان ادعا مى کنند جارى نمى شود از جمله الف: امورى که در راستاى تحول و تکامل زندگى دنیوى و اجتماعى و معیشتى است از قبیل دستاوردهاى صنعتى و دنیاى مدرن.

ب: آداب و رسوم و عرفیات خاص جوامع مختلف که با توجه به فرهنگهاى مختلف گونه هاى بسیارى دارد قابل ذکر است که اهل سنت بدعت را به دو بخش بدعت حسن و بدعت تقسیم مى کنند. این تقسیم که مبناى تعریف مشخص ندارد به خلیفه دوم برمى گردد که اقامه نمازهاى مستحب شبهاى رمضان به جماعت را نعم البدعه خواند


  • نقد شبهات وهابیت


۱. تعمیر قبوراولیاء

الف – نخستین بار ابن تمیمه و شاگردش ابن القیم بر تحریم ساختن بناء و لزوم ویرانى آن فتوى دادند. "یحب هوم المشاهد التى نبیت القبور على القبور ولا یجوز ابقاءهابعدالقدره على هدمهاو ابطالها یوماً واحداً" وباهمین طرز تفکر وهابیان در هشتم شوال ۱۳۴۴ ه ِ (۸۰ سال قبل) قبور ائمه بقیع و صحابه را ویران کردند.

ب- قرآن در این خصوص: حکم خاص ندارد ولى از برخى از کلیات مى توان حکم موضوع را استفاده نمود. به عنوان مثال از آنجا که در قرآن تعظیم شعائر از تقواى قلوب دانسته شده (ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب) و در جایى دیگر صفاو مروه یا شتر تعیین شده براى ذبح از شعائر قلمداد مى شوند (والبدان جعلناها لکم من شعائرالله) در حالى که یک شتر مى تواند از شعائر گردد چگونه پیامبران و بزرگان و شهدا از شعائر نباشند و استحقاِق تعظیم و احترام نداشته باشند؟

ج- قرآن تعمیر قبر و ساختن مسجد در کنار قبر اصحاب کهف را بدون نقد و اعتراض ذکر مى کند.

د- نقطه اى از بلاد اسلامى نیست که در آنجا قبر و مشهدى نباشد و لذا تعمیر قبور در فرهنگ اسلامى و سیره مسلمانان کاملا جارى و سارى بوده است.

ه- حتى قبر پیامبر و قبور شیخین که به خاطر تبرک در کنار آن حضرت دفن شده‌اند همواره تعمیر و تجدید شده است. در این زمینه مى توان مشروح تاریخ ادوار قبر پیامبر را در کتاب دفاء الوفاءسمهودى (۳۸۳-۳۹۰) یا کتابهاى تاریخ مدینه مطالعه نمود.

و- استناد به حدیث ابى الهیاج:
ابى الهیاج روایت مى کند که حضرت على بن ابیطالب به وى فرمود: الا ابعثک على ما بعثنى علیه رسول الله صلى الله علیه آله ان لاتدع تمثال الاطمته و لاقبرا مشرفاً الاسوتیه از نظر شکل ۱- در تمام صحاح شش گانه از ابى الهیاج فقط همین یک حدیث نقل شده و وى اهل حدیث نبوده است.

۲- بر دیگر راویان این حدیث از جمله، شفیان ثورى، ابى اسدى خدشه وارد شده است.

از نظر دلالت ۱- احدى از علماء، طبق آن فتوا نداده است و بلکه اتفاِق علماء بلندى به مقدار یک وجب را از سنت دانسته‌اند. ۲- مقصود از روایت صاف کردن سطح قبر است در برابر تسنیم (مثل سنام و کوهان شتر، کوژ ساختن قبر). ائمه مذاهب اربعه جز شافعى که به تسویه قبر فتوا داده است، به تسنیم آن فتوا داده‌اند که در این صورت این حدیث مؤید فتواى علماى شیعه را تسویه سطح قبر دارد.مؤید این مطلب آنکه عنوان باب این حدیث "الامر بتسویه القبر" آمده است نه "الامر بتخریب القبر و هدمها"

۳- نووى شارح صحیح مسلم در ذیل حدیث مى گوید"ان السنه ان القبر لا یرفع عن الارض رفعاً کثیراً و لا یسنم بل یرفع نحو بشر و یسطح". ابن حجر در شرح صحیح بخارى نیز همین قول را آورده است.

۴- استدلال با حدیث جابر
"نهى رسول الله ان یحصص القبر و ان یقعد علیه و ان یبنى علیه" یا "نهى رسول الله ان یکتب على القبر شىء" .با فرض قبول اشکالات سندى  و اضطرابات متن، به اتفاقِ علماء مذاهب اسلامى برکراهت دلالت دارد و نباید فراموش کرد که قبر پیامبر در تاریخ همواره داراى بنابوده است.

۲. مسجدسازى در کنار قبور صالحان

الف- به اتفاِق مفسران پیشنهاد ساختن مسجد بر قبر اصحاب کهف مربوط به موحدان و خداپرستان بوده است (تفاسیر کشاف، حلابین، المیزان، مجمع و…). خالى بودن آیات قرآن و نیز مفسران و مورخان از هر گونه نقد و اعتراض در این خصوص نشان دهنده نوعى تقریر مى باشد.

ب: دلیل وهابیت در این خصوص احادیثى است از قبیل "لعن الله الیمود و النصارى اتخذوا قبورانبیاءهم مسجداً، قالت (عایشه) و لولا ذلک لابرزوا قبره غیر انى اخشى ان یتخذ مسجداً" و در جایى دیگر "ان اولئک اذاکان فیهم الرجال الصالح فمات بنوا على قبره مسجدا و صورا فیه تلک الصور اولئک شرار الخلق عندالله یوم القیامه" ویا"الهم لاتجعل قبرى وثناً یعبد( مسنداحمد ۳/۲۴۸).

ج -احادیث با ملاحضه قبل و بعد عبارات آن نشان مى دهد که با قبر و تصویر روى آن به سان بت رفتار کرده و یا آنرا قبله خود قرار مى دادند.

د-بسیارى از شارحان صحیح مسلم و بخارى اینگونه تفسیر کرده‌اند که اقوام گذشته صورت هاى صالحان خود را روى قبر نصب یا حک مى کردند و در کنار قبر خدا را مى پرستیدند اما به مرور زمان به جاى پرستش خدا در کنار این قبور خودِ این صورتها پرستیده مى شد.

ه-مورد حدیث در خصوص ساختن مسجد برروى قبر است در حالیکه در مشاهده مشرفه محدوده حرم و محدوده مسجد از هم جداست مسجدى وجود دارد براى عبادت و پرستش خداوند و حرمى وجود دارد براى خواندن زیارت و توسل.

و-مسجدسازى در کنار و یا برروى قبور صلحاء در جاى جاى کشورهاى اسلامى رایج بوده و نیز در صدور اسلام نیز متعارف بوده است مثل مسجد روى قبر حمزه، یا مسجد روى قبر فاطمه بنت اسد.

ی-اگر مسجدسازى کنار قبور نامشروع بود چرا مسلمانان مسجد نبوى را توسعه دادند و قبر پیامبر را در وسط مسجد قرار دادند؟


۳. زیارت قبور مومنان

الف-وهابیان اصل زیارت را ممنوع و حرام نمى دانند بلکه سفر براى زیارت را نامشروع مى دانند، اگر چه در عمل از آن نهى مى کنند و آنرا مکروه مى شمرند.

قرآن قیام و وقوف بر قبر و طلب رحمت را فقط براى منافق و مشرک ممنوع مى داند (و لاتصل على احد منهم مات ولاتقهم على قبره)

ب-اصل زیارت مورد سفارش پیامبر اکرم (ص) بوده (زوروالقبور فانها تذکر الاخره) و خود حضرت نیز به زیارت قبور مى رفت و به قبور سلام مى داد. هم چنین پیامبر به زیارت قبر مادر گرامیشان مى رفتند و مى گریستند (زارالنبى قبرامه فبکى و من حوله)، استاذنت ربى فى ان ازور قبرها فاذن لى فزور والقبور فانها تذکر کم الموت) .

ج- از برخى احادیث استفاده مى شود که پیامبر براى مدتى زیارت قبور را که عمدتاً قبور مشرکان و بت پرستان بوده‌اند به ملاحظات تربیتى، نهى کرده بودند ولى این امر موقت بوده و سپس مردم به این امر تشویق مى شدند ( کنت نهیتکمع زیاره القبور قرورها فانها تزهد فى الدنیا و تذکر فى الاخره) .

د-زیارت قبور آثار فراوان تربیتى و اخلاقى به همراه دارد.

ه- حضور برتربت عزیزان از رسوم عام و فراگیر بوده، به نحوى ریشه در فطرت انسانها دارد که به حکم عاطفى و روحى مردگان خود را از یاد نمى برند. براستى چگونه مى توان مادر مومنى را از زیارت قبر فرزند رشیدش محروم کرد که شاید تنها طریق تخلیه و تسلى بخشى وى همین زیارت باشد؟


۴. زنان و زیارت قبور

الف-استناد مخالفان به احادیثى همچون "لعن رسول الله زواّرات القبور" مى باشد.

ب-ترندى حدیث را منسوخ دانسته مى گوید حدیث مربوط به دوران پیش از تجویز زیارات قبور بوده و وقتى پیامبر زیارت را تجویز کرد مرد و زن در آن یکسان هستند.

ج-در برخى روایات مقصود از این زنان را کسانى دانسته است که براى تماشاى جنازه بیرون مى آیند و ارتباط و مسئولیتى در مورد با میت ندارند. حداقل مطلب اینکه کسانى که بسیار به زیارت مى آیند و این بیرون آمدن موجب مفسده و یا تضییع حقى مى شود مورد نظر مى باشند.

د-بسیارى از علماء نهى را کراهتى مى دانند.

ه-حضرت زهرا سلام الله علیه هر جمعه به زیارت قبر عموى خود مى رفت، نماز مى خواند و گریه مى کرد.

و-در برخى روایات پیامبر به عایشه نحوه زیارت قبور را تعلیم داد و عایشه نیز به زیارت قبور مى رفت .

ی-فواید و مصالح زیارت قبور، براى زنان نیز باقى است.


۵. زیارت قبر پیامبر اکرم

الف-کتاب "شفاءالسقام فى زیاره خیرالانام" از تقى الدین مشبکى شافعى (۷۵۶ ه ِ) از بهترین کتاب هاى نویسندگان اهل سنت در رد فتواى ابن تمیمه پیرامون تحریم زیارت قبر پیامبر است.

ب-از دیگر کتابهاى معتبر که در این زمینه از میان علماى اهل سنت برآمده است مى توان به الوفاءفى فضائل المصطفى اثر ابن جوزى (۵۹۷ ه ِ)، مصباح الظلام فى المستغیثین بخیرالانام اثر محمدبن نعمان مالکى (۶۷۳ ه ِ)، وفاء الوفاء اثر نورالدین سهمودى، المواهب الدنیه اثر ابوالعباس قسطلانى و صلح الاخوان خالدى بغدادى، الجواهر المنظم فى زیاره القبر المکرم اثر ابن حجرهتیمى شافعى (۹۳۷ ه ِ) و از نویسندگان معاصر مى توان به کتاب التوسل و الزیاره فى الشریعه الاسلامیه از محمدنقّى از علماى الازهر نام برد.

ج-علامه امینى (ره) حدیث "من زار قبرى و جبت له الجنه" را از ۴۱ طریق از کتابهایى از قبیل دار قطنى درالسنن و ابوبکر بیهقى در سنن، سیوطى در الجامع الکبیر و حدیث من جاءنى زائراً لاتحمله حاجه الازیارتى کان حقاً علىّ ان اکون له شفیعا یوم القیامه را از ۱۶ طریق از کتابهایى از قبیل غزالى در احیاء علوم، طبرانى در معجم الکبیر و… و ۲۰ حدیث دیگر از دهها طریق را در الغدیر آورده است.

د-علامه امینى کلمات ۴۰ تن از علماء و بزرگان اهل سنت را مبنى بر استجاب و سنت بودن زیارت پیامبر به همراه نه زیارتنامه مختلف جهت زیارت پیامبر از کتابهاى اهل سنت ذکر کرده است.

ذ-و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله و استغفر لهم الرسول لوجدوا لله تواباً رحیماً(نساء/۶۴) از آراء مفسرین و نیز سیره مسلمانان انحصار آیه در زمان حضور حضرت فهمیده نمى شود.

ر-حدیث شکایت پیامبر به بلال در عالم رؤیا مبنى بر اینکه چرا بلال به زیارت حضرت نمى رود، (ما هذه الجفه یا بلال امالک ان تزرنى یا بلال…فاتى قبرالنبى فجعل یبکى عنده فاقبل الحسن و الحسین رضى الله عنهما فجعل و یقبلهما.

ز- علامه امینى ۵۰ نفر از بزرگان را در سرتاسر کشورهاى اسلامى که قبرشان مزار مؤمنان است را ذکر مى کند فضلا عن قبر پیامبر اکرم(ص).

ن-در کتابهاى متعددى بابى تحت عنوان ادب زیارت پیامبر اکرم وجود دارد از جمله در کتاب حق التوسل فى اداب زیاره افضل الرسل، اثر جمال الدین عبدالله الفاکهى الملکى، ۴۹ ادب زیارت ذکر شده است .

ه-از جمله احادیث این باب مى توان به "من حج البیت ولم یزرنى جفانى، من زارنى بعد موتى فکانما زارنى فى حیاتى ومن زار قبرى کنت له شفیعا" اشاره نمود.

ى-مسلمانان از قرن اول تا به امروز همواره به زیارت محبوب خود شتافته‌اند و هرگز کسى نگاه مشرکانه و بت پرستانه به آن نداشته است.


۶. تحریم سفر براى زیارت قبور

الف-وهابی ها معتقدند تسنن زیاره النبى الا انه لایشد الرحل الا الزیاره المسجد والصلاه فیه.

ب- حدیث تشد الرحال مستند اعتقاد وهابی هااست. لاتشد الرحال الا الى ثلاثه مساجد، مسجدى هذا، مسجدالحرام و مسجدالاقصى . اگر تقدیر و معنى جمله این باشد که براى هیچ مسجدى غیر از ۳ مسجد مذکور شد و حال نشود، بدین منظور مى گردد که براى اقامه نماز ضرورتى ندارد رنج سفر تحمل گردد جز براى سه مسجد مذکور. که این در صورت تعارض و تنافرى با سفرهاى زیارتى ندارد چون سفر براى مسجد نشده است مضاف بر اینکه با مضمون برخى از احادیث تعارض دارد از جمله اینکه پیامبر روزهاى شنبه به مسجد قبا مى آمدند و نماز مى گزاردند (ان النبى کان یاتى مسجد قبا سبت ماشیا وراکبا و ان ابن عمرکان یفعل کذلک). و در صورتى که تقدیر و معنى آنرا این بدانیم که براى هیچ مکانى غیر از این ۳ مسجد شد و حال نشود، مضایقى بى توجیه مى بابد چرا که با آن تمام سفرهاى معنوى منتفى خواهد شد مثل شد و حال براى مشعر، عرفات، منى، مسافرت براى تحصیل علم، جهاد در راه خدا، صله رحم، زیارت والدین در حالیکه بسیارى از این سفرها مندوب اند.

۷. برگزارى نماز و دعا نزد قبور اولیاء و احترام به قبور آنان

الف- ابن تمیمه مى گوید: " لم یذکر احد من ائمه السلف ان الصلاه عند القبور فى مشاهدها مستحبه ولاان الصلاه و الدعاء هناک افضل بل اتفقوا کلهم على ان الصلاه فى المساجد و البیوت افضل منها عند قبور الاولیاء و الصالحین "که به مرور از مرجوحیت به ممنوعیت و سپس به شرک توسعه یافت.

ب- نمازگزاردن به نحوى که صاحب قبر را قبله و یا مورد پرستش قرار دهد شرک است در حالیکه انگیزه مسلمانان تبرک به مکانى است که محبوب خدا در آنجا به خاک سپرده شده است.

ج- حضرت زهرا به حکم احادیث صحیح هر جمعه به زیارت قبر عموى خود مى رفت و در آنجا نماز مى گزارد.

د- قیام حضرت ابراهیم به آنجا شرافتى مى دهد که مصلى مى گردد و اتخذوا من مقام ابراهیم مصلى (بقره/ ۱۲۵)

ر- مدفن و مشاهد اولیا در قرآن مسجد مى شود لنتخذن علیهم مسجدا (کهف/ ۲۱)

ز- هاجر و اسماعیل به خاطر صبر و تحمل سختى در راه خدا، محل گامهاى آنها جایگاه عبادت مى شود (صفاو مروه)

س- پیامبر در قضیه معراج در مکان هایى هم چون طیبه، طور سینا، بیت الحم نماز مى گزارد.

ش- قبور پیشوایان گواه اصالت تاریخى اسلام و بخشى از هدایت و تمدن و فرهنگ اسلامى است.

ص- باید از اینکه جوان امروز مسیحى که به علت نداشتن اثرى ملموس از حضرت مسیح، مادر وى و حوارییون دچار شک و تردید گشته است درس عبرت بگیریم.

ض- در همه اقوام و ملل زنده نگهداشتن نام و یاد شخصیت هاى ملى و مذهبى، ارزشمند و مرسوم است.

ک- بررسى کتب تاریخى و سفرنامه ها گواه وجود صدها آرامگاه و مرقد با شکوه در سرزمین وحى و دیگر ممالک اسلامى بوده، باتوجه و احترام مردم به این مقابر را در همه دوره ها حکایت مى کند.

ل- وقتى بنى اسرائیل صندوقى را که مواریث خاندان موسى و هارون بوده است را تا مدتها بعد حفظ و حفاظت مى کردند و قرآن آن را مایه آرامش و تقویت روحى و روانى مى داند چگونه ما مسلمانها به ذخایر و مواریث انسانى خود مى توانیم بى توجه باشیم؟
ادامه دارد…

همچنین ببینید

عادی‌سازی روابط با اسراییل

اندیشکده کوئینسی: چرا بحرین در حال عادی‌سازی روابط با اسراییل است؟

عادی‌سازی روابط با اسراییل : بحرین که اسراییل را در نبرد با برنامه‌های سیاست خارجی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *