جمعهها همه بارنیست، کجایی ای خورشید؟
جمعهها همه بارانیست؛
کجایی ای خورشید؟
مردمکانم، چندان به دیدار تو سعی کردند، که چشمانم، چشمهی زمزم شد.
اما چه سود که اسماعیل دلم، جز به ترنم نگاه تو سیراب نمیشود.
کجایی ای باران!
آری تو روح بارانی!
این قطرها، بی تو مرا خیس نمیکنند.
بیا که کویر دلم خشکیدهست.
بیا خورشید، بیا باران، بیا ای جان جانان!
حسین عسگری – تبیان
صلواتی برای آن نازنین یار، نثار کن و این نواها را گوش فرا ده.
(برای دانلود بر روی تصاویر کلیک نمایید.)
منبع: تبیان