جواد محدثى
منتظران، چشم به راه سپیده تاریخ اند.
با »بصیرت« و »جهاد«، ظلمت شب ظلم را مى شکافند و رها از تعلقات، خود را براى »شهادت« در رکاب مولا، آماده مى سازند.
انتظار، درختى است که جز »اقدام« و »اصلاح«، میوه اى نمى دهد.
انتظار، فلسفه مقاومت است، نه عامل تسلیم!
»عصر ظهور« رجعت دوباره بعثت در حرا و امامت در غدیر است.
»غیبت«، دوران »انتظار« جوشش دوباره غدیر عاشورایى در نینواى تاریخ است،
در بسترى از فرات ظهور وعلقمه نور!
منتظران واقعى، سلاح بر دوشان شهادت طلبند که »استقامت«، مدال و نشانشان است و »ایمان«، ره توشه حرکتشان و »توکل«، تکیه گاه همیشگى شان.
یاران مهدى(ع) را باید در میان سلاح بر دوشان و کفن پوشان و جان برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به انقلاب و تقویت کنندگان سپاه دین و حرمت گزاران به خون و خانواده شهیدان یافت، نه در ساکتان و بى تفاوتان و نه در رفاه زدگان و عافیت طلبان.
نیمه شعبان، افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید دادن به محرومان است.
میلادى است فرخنده، که عید منتظران وراثت زمین براى مستضعفان و شکست سلطه جباران است.
وقتى نیمه شعبان مى رسد،
گلواژه هاى »انتظار«، »ظهور«، »فرج«، »حکومت جهانى«، »قسط و عدل«، »دیدار«، »مهدى« مى شکوفد و عطر یاد، زمان را فرا مى گیرد.
چشمها، به راه کسى دوخته است که خورشید جانها و امید انسانهاست.
یادگارى است از پیامبران و امامان،
خلاصه ابراهیم است،
عصاره محمد(ص) و زنده کننده سنتهاست.
نیمه شعبان، مطلع خورشید فروزان مهدى(ع) در ظلمت تاریخ است.
آن خورشید پنهان، کعبه مقصود و قبله موعود امتهاست.
غیبت کبرى، دوره آزمایش است. تا منتظران راستین، از مدعیان انتظار، بازشناخته شوند و ملاک در این بازشناسى، »شناخت تکلیف« و عمل به وظیفه در عصر غیبت است.
مهدى(ع)، خورشیدى است که در دل منتظران، امید زیستن را همواره روشن و گرم نگاه مى دارد.
هیچ »حضور«، هم چون »غیبت« او، لحظه لحظه زمان و تاریخ را نیاکنده است.
حاضرترین حاضران به گرد پاى »حضور غایبانه«اش نمى رسند.
او معناى حضور در غیبت است،
مفهوم غیبت حاضر است،
مجمع غیب و شهود است.
او »وارث« دین محمد و خط سرخ شهادت است،
او »قائم« است، ایستاده و استوار و پابرجا، تا جهانى را به قیام حق طلبانه وا دارد.
او »منتقم« است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سیدالشهدا.
هم هادى است، هم مهدى.
راه شناسى خبیر و راهبانى است بصیر و راهنمایى است مطمئن و دلسوز.
او »صاحب الزمان« و »صاحب الامر« است.
زمین و زمان، امر و فرمان، جان و جهان در اختیار اوست.
سلام بر مهدى،
انتظار سبز دورانها!
آرمان مجسم عدالتخواهان،
چلچراغ روشن شبستان تاریخ،
روشنگر زمین و زمان،
مرد برگزیده اعصار
ذخیره جاویدان الهى
و…نوید بخش صبح، در شب انتظار.
با »بصیرت« و »جهاد«، ظلمت شب ظلم را مى شکافند و رها از تعلقات، خود را براى »شهادت« در رکاب مولا، آماده مى سازند.
انتظار، درختى است که جز »اقدام« و »اصلاح«، میوه اى نمى دهد.
انتظار، فلسفه مقاومت است، نه عامل تسلیم!
»عصر ظهور« رجعت دوباره بعثت در حرا و امامت در غدیر است.
»غیبت«، دوران »انتظار« جوشش دوباره غدیر عاشورایى در نینواى تاریخ است،
در بسترى از فرات ظهور وعلقمه نور!
منتظران واقعى، سلاح بر دوشان شهادت طلبند که »استقامت«، مدال و نشانشان است و »ایمان«، ره توشه حرکتشان و »توکل«، تکیه گاه همیشگى شان.
یاران مهدى(ع) را باید در میان سلاح بر دوشان و کفن پوشان و جان برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به انقلاب و تقویت کنندگان سپاه دین و حرمت گزاران به خون و خانواده شهیدان یافت، نه در ساکتان و بى تفاوتان و نه در رفاه زدگان و عافیت طلبان.
نیمه شعبان، افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید دادن به محرومان است.
میلادى است فرخنده، که عید منتظران وراثت زمین براى مستضعفان و شکست سلطه جباران است.
وقتى نیمه شعبان مى رسد،
گلواژه هاى »انتظار«، »ظهور«، »فرج«، »حکومت جهانى«، »قسط و عدل«، »دیدار«، »مهدى« مى شکوفد و عطر یاد، زمان را فرا مى گیرد.
چشمها، به راه کسى دوخته است که خورشید جانها و امید انسانهاست.
یادگارى است از پیامبران و امامان،
خلاصه ابراهیم است،
عصاره محمد(ص) و زنده کننده سنتهاست.
نیمه شعبان، مطلع خورشید فروزان مهدى(ع) در ظلمت تاریخ است.
آن خورشید پنهان، کعبه مقصود و قبله موعود امتهاست.
غیبت کبرى، دوره آزمایش است. تا منتظران راستین، از مدعیان انتظار، بازشناخته شوند و ملاک در این بازشناسى، »شناخت تکلیف« و عمل به وظیفه در عصر غیبت است.
مهدى(ع)، خورشیدى است که در دل منتظران، امید زیستن را همواره روشن و گرم نگاه مى دارد.
هیچ »حضور«، هم چون »غیبت« او، لحظه لحظه زمان و تاریخ را نیاکنده است.
حاضرترین حاضران به گرد پاى »حضور غایبانه«اش نمى رسند.
او معناى حضور در غیبت است،
مفهوم غیبت حاضر است،
مجمع غیب و شهود است.
او »وارث« دین محمد و خط سرخ شهادت است،
او »قائم« است، ایستاده و استوار و پابرجا، تا جهانى را به قیام حق طلبانه وا دارد.
او »منتقم« است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سیدالشهدا.
هم هادى است، هم مهدى.
راه شناسى خبیر و راهبانى است بصیر و راهنمایى است مطمئن و دلسوز.
او »صاحب الزمان« و »صاحب الامر« است.
زمین و زمان، امر و فرمان، جان و جهان در اختیار اوست.
سلام بر مهدى،
انتظار سبز دورانها!
آرمان مجسم عدالتخواهان،
چلچراغ روشن شبستان تاریخ،
روشنگر زمین و زمان،
مرد برگزیده اعصار
ذخیره جاویدان الهى
و…نوید بخش صبح، در شب انتظار.
موعود شماره چهل و هفتم