کمرم شکست ….

215 yzm4zmzlmg - کمرم شکست ....و آن تنها دفعه ای بود که تاریخ شاهد آن بود که حضرت علی علیه السلام به دیوار تکیه زند و بگوید : " کمرم شکست … " تا به حال اهل آسمان و زمین، جن و انس و ملکوتیان این سخن را از او نشینده بودند . نه آن موقع که درب خیبر را از جا برکند و نه آن موقع که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم چشم از این دنیا فروبستند و نه حتی آن زمان که خلیفه دوم برای غصب فدک به بنت رسول الله لگد و سیلی زد …

….
با چشمانی خسته و بی تاب به حضرت زهرا سلام الله علیها می نگرد که وی با تبسمی‌شیرین آرمیده است .

شد اگر آن بازوی زهرا کبود                                  
جز برای حفظ ارزش ها نبود …

شاید یادآوری گفته ی پیامبر خدا به ام ابیها موجب این تبسم شیرین گشته است؛ این که که پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در واپسین لحظات عمر خویش فرمود : " فاطمه جان ! دخترم، بی تابی مکن که همانا تو اولین کسی هستی که به دیدار من خواهی آمد . " و به راستی که تنها چنین سخنانی تسلای خاطر پریشان آن بانوی بزرگوار بود .

ولی ای کاش کسی هم می‌بود تا حضرت علی علیه السلام را تسلا دهد … آیا حضرت زهرا سلام الله علیها غصه ی عظیم همسرش را فراموش کرده است که چنین خاموش چشم بر هم گذاشته است ؟!؟!  چگونه توانسته حیدر کرار را با مشتی ناجوانمرد تنها گذارد ؟!؟

کشتی صبر علی پهلو مگیر                                           
نیستم نا محرم از من رو مگیر
       
ای چراغ خانه ام سوسو مزن                                         
ناله از درد دل و پهلو مزن …..

اکنون حضرت علی علیه السلام سراغ کدامیک برود ؟!  سراغ عمر – ننگ تاریخ – برود بابت فریاد نحسش که گفت : اگر در را باز نکنید، خانه را با اهلش به آتش می‌کشم . ؟!؟!؟   سراغ خالد بن ولید برود و انتقام ضربه هایی که با غلاف شمشیر به بدن مبارک دردانه ی پیامبر میزد را بگیرد ؟!  سراغ عمر برود و انتقام ضربه هایی که با تازیانه به کتف همسرش میزد را بگیرد؟!  یا انتقام تازیانه های قنفذ  را بگیرد؟!  انتقام ضربات مغیره بن شعبه را بگیرد ؟!  تنها و غریب سراغ چه کسی برود؟!  سراغ عبدالرحمان بن عوف یا اسیدبن حضیره؟!  سراغ ابوعبیده برود یا زیدبن ثابت؟!  سراغ محمدبن مسلمه برود؟!  سراغ کدامیک از منفوران تاریخ برود؟! 
…..
و او تنها و بی یاور، غریب و غمگین به سوی صحن مسجد می رود … گویا به سان قبل می خواهد شکوه هایش را به یگانه معبودش بگوید ….
به آفریدگارش بگوید که با بی تابی بی امان  فرزندان چه کند؟! 

 
اینجا است که دل حضرت زهرا سلام الله علیها  دیگر طاقت نمی آورد و به اذن خدای متعال بند بند گره های کفن گشوده می‌شوند و فاطمه سلام الله علیها فرزندانش را در آغوش می‌کشد و مانند همیشه با یاد خدا آن ها را آرام می سازد …

نمی دانم … نمی دانم که آن لحظه در دل پر از تشویش حضرت علی علیه السلام چه می‌گذشت … نمی دانم که آن لحظه در زیر لبهای مبارکشان چه زمزمه می‌کردند ….   شاید در دل به یاد اضطرار مهدی موعود ( روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا ) بودند … شاید در زیر لب سوره کوثر را به یاد ام ابیها تلاوت می‌کردند ….

از این پس حضرت علی علیه السلام تنهای تنهاست …. در بین عده ای مزدور و غاصب … در بین خفاشانی کوردل … در بین خدانشناسانی که پاره ی تن پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم را سوزانیدند …. مگر نه اینکه پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند : «فاطمه بضعه منی مَن آذاها فقد آذانی و مَن آذانی فقد آذی الله» : " فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است. " (دلایل الامامه ص ۴۵- کتاب سلیم بن قیس ح ۴۸ و در صحیح بخاری ج۵ ص ۲۶ به صورت «فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی» – صحیح مسلم ج۴ ص ۱۹۳ «ان فاطمه بضعه منی یؤذینی ما اذاها» )     مگر نه این که خداوند فرمود : «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره و اعد لهم عذابا مهینا» ( سوره احزاب آیه ۵۷ ) مگر نه این که خداوند خطاب به پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود : لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما .

….
هنوز طنین وصیت کردن حضرت زهرا سلام الله علیها در گوش حضرت علی علیه السلام است : "علی جان ! مرا شبانه به خاک بسپار …. ای علی ! مبادا کسی از محل دفنم آگاه گردد !! ….. "
       یا علی تشییع کن من را چنان                                        تا نبینند پیکرم نامحرمان …
اکنون و بعد از قریب به ۹۵ روز پس از شهادت جانسوز پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم، وعده ی پدر تحقق می‌یابد و حضرت زهرا سلام الله علیها به دیدار پدر می رود .
و در چنین لحظاتی کسی جز ذکر و یاد پروردگار تسلا دهنده ی وصی و جانشین  پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم نیست؛ گویا ملائک هم در دریای غم خویش مستغرق گشته‌اند …

….
حضرت علی علیه السلام به دیوار تکیه می زند و ناله سر می دهد که : کمرم شکست ….

و حالا با تو می‌گویم ای میراث دار همه ی پیامبران !
     ای عصای موسی در مشت، ای نگین سلیمان در انگشت و ای بار غم ایوب بر پشت …
     ای چو آدم دیدگانت گریان و چو نوح چشمانت در انتظار فرج نگران …
     ای چو یعقوب در فراق عزیزان اشک ریزان و چو الیاس از قوم خویش گریزان …
     ای چکیده ی والایی های همه ی پیامبران !…
     ای که زبان پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم در کام داری و شمشیر حضرت علی علیه السلام در                                               نیام …
           بیا …
               بیا و بکش ذوالفقار از نیام                  بگیر از عدوی علی انتقام
 بارالها ! تو رت سوگند می دهم … تو رت به یکتا گل نرگس سوگند می دهم که ظهورش را زودتر برسان تا زربف کلام مادرش زهرا سلام الله علیها را برای ما بشکافد …
خداوندا تو را سوگند …
            تو را سوگند به اشک چشم مولا
                           به ناله های زهرا
                           و به گریه ی محبان 
                                  فرجش را زودتر برسان که دلهامان دگر تاب و تحمل را زکف داده است .
  یا رب محمد عجل فرج آل محمد
                   یا رب محمد احفظ غیبه محمد
                                       یا رب محمد انتقم لإبنته محمد    ( مکیال المکارم ج۲ ص۷ )


سارا درزی

Check Also

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *