سوختن شمع در هجران انتظار

39ab3bf46ced9d4856c25205fb92582a - سوختن شمع در هجران انتظار

 

من که از هجران تو همواره سوزانم چو شمع

تا به کی از دوری‌ات خود را بسوزانم چو شمع؟

بس که می‌سوزم سراپا از فراق روی تو

همچنان هر لحظه‌ای در حال نقصانم چو شمع

می‌گدازد دوری از دیدار تو جان مرا

گرچه در پیش حضورت هم گدازانم چو شمع

ای گل نرگس از آن آغاز غیبت تاکنون

خوب می‌دانی که من در شعله پیچانم چو شمع

زآن زمان کز دیدنت محروم شد چشمان من

سوز و سازت را به عمری گشته مهمانم چو شمع

هم بیا چشم‌انتظاران جهان را چاره باش

هم بیا بنما منور بام و ایوانم چو شمع

بی تو ای روح بهاران، ای امید آخرین

شعله باشد شاهد اشک فراوانم چو شمع

گر ببینم «سائل» آن رخسار چون خورشید را

همچو اشک از دیده ریزم جان به دامانم چو شمع

 

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *