روم نمیشه صدات کنم از بس که بی وفایم
بازم جوابم می دهی تا بشنوی صدایم
گوشم شنید ندایت من اعتنا نکردم
بس مهربونی دیدم و یک دم وفا نکردم
باز آمدم به سوی تو جای دگر ندارم
یک بار دیگه رحمیبکن بر من که شرمسارم
مهدی مرا بیامرز
از بس که آزردم تورا آزرده خاطرم من
بر درگهت ای دلسِتان از ذره کمترم من
کارم به رسوایی کشد عیب مرا نهان کن
ای مهربان رحمیبر این رسوای ناتوان کن
مهدی مرا بیامرز
پرورده ی خانه ی توام از سفره ات نرانم
جز درگهت ای مهربان جای دیگر ندارم
رویم سیاه شد از گنه روی سخن ندارم
بر لب به غیر از ناله ی یابن الحسن ندارم
ای گل بیا چشم انتظار من را زغم رها کن
ای آسمان معرفت بر حال ما کرم کن