حسرت دیدار

ff0ad960f40342ea4a6526b7bde15bdc - حسرت دیدار

حسرت دیدار
تو آفتاب و جهان جز به جستوجوی تو نیست
بهار در نظرم، غیر رنگ و بوی تو نیست
از این قلمرو مجنون کسی نمیجوشد
که نارسیده به فهمت در آرزوی تو نیست
خروش «کن فیکون» در خُم ازل، ازلی است
نوای کس به خراباتِ های و هوی تو نیست
ز دورباش ادبخیز حُکم یکتایی
غبار ما همه گر خون شود، به کوی تو نیست
جهان به حسرت دیدار میزند پر و بال
ولی چه سود؟ که رفع حجاب، خوی تو نیست
ز بینیازی مطلق، شکوه چوگانت
به عالمیست که این هفت عرصه، گوی تو نیست
به کارخانۀ یکتایی این چه استغناست؟
جهانِ جلوهای و جلوه روبهروی تو نیست!
هزار آینه توفان حیرت است اینجا
که چشم سوی تو داریم و هیچ سوی تو نیست
حدیث مکتب عنقا چه سر کند «بیدل»
که حرف و صوت، جز افسانۀ مگوی تو نیست

مولانا بیدل دهلوی

همچنین ببینید

شعر و ادب

...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *