اندوه، چون خونی فشرده، در شقیقه های زمان می دود.
تاریخ، ملتهب و پریشان می تپد.
باد، خاکسترنشین حادثه، می وزد. بوی شیون، هوای ناهنگام این حوالی را شکافته است. نفسی نیست؛ زهر در شریان های خورشید قد میکشد. چهل و دومین بهار عمرش، پر پر میشود.
اندوه، چون خونی فشرده، در شقیقه های زمان می دود.
تاریخ، ملتهب و پریشان می تپد.
باد، خاکسترنشین حادثه، می وزد. بوی شیون، هوای ناهنگام این حوالی را شکافته است. نفسی نیست؛ زهر در شریان های خورشید قد میکشد. چهل و دومین بهار عمرش، پر پر میشود.
سامرا، در جذر و مد حادثه، ناآرام بر سر میکوبد؛ چهل و دومین بهار، پشت پلک های خورشید، به پایان نمی رسد و در خزان می پیچد.
حنجره ام را گشوده ام تا فریادهایم را بشنوند، حنجره ام را گشوده ام تا با صدای فرو ریخته ام، خواب حادثه را بیاشوبم.
حرامیان، چه گستاخانه شانه های پرصلابتت را در خاک های سامرا ته نشین کردند؛ صدای سرشارت را؛ اما نه! هنوز پنجره ای هست؛ هنوز بال های خورشید، گسترده است. زهر، در یاخته های روز رویده است. توانی در زانوانش نمییابد. بر سجاده خویش فرو ریخته، با حالی غریب و اندوه خویش را بر شانه های خاک فرو گذاشته است.
ایستاده است و منتظر، تا با طنین بال ملایک، سفر خویش را به ملکوت، آغاز کند. ایستاده است و کوچه های نامردی، آتش گرفته است.
ایستاده است تا زنجیره های رسوا را از هم بگسلد.
ایستاده است تا شهادت، چون بهاری پیش رو، با بوی گل های سوخته، رو به رویش آغوش بگشاید.
زهر، در رگ هایش می دود و خورشید، رفته رفته خاموش میشود. بوی شیون، بر شاخه های رها شده شهر می پیچد.
مؤسسه فرهنگی موعود عصر، فرا رسیدن ۳ رجب، سال روز شهادت
دعوت کننده مردمان به هدایت و روشنگر مسیر کرامت،
حضرت امام علی بن محمد الهادی (علیه السلام)
را به امام عصر ارواحنا فداه و تمامی مسلمانان جهان، تسلیت میگوید