عیسی دمی دیگر…
بیا که لحظه لحظه میرسد بر ما غمی دیگر
بیا بگذار روی زخمهامان، مرهمی دیگر
به روی راهها با چشم اقیانوس میبینم
که وقتی مینهی پا را، بجوشد زمزمی دیگر
تمام ماجراهای زمین تکرار خواهد شد
به جنگ دیو خواهد رفت، روزی رستمی دیگر
تمام مردم دنیا، تو را با نام میخوانند
تو ای بهرام و ای داوود و ای عیسی دمی دیگر
شبی تنهای تنها، باز میخواندم غزلها را
صدا میآمد از هر جا: کمی دیگر، کمی دیگر
حسین بخشی