اباعبدالله (ع) نه فریب خورد نه فریب داد

b1b19107833bba6031430bd68065a70e - اباعبدالله (ع) نه فریب خورد نه فریب داد

من شما را می‏شناسم که چگونه آدم‏هایی هستید. می‌دانم که شما با پدرم (ع) چگونه رفتار کردید، با برادرم (ع) چگونه و با فرستاده‏ام مسلم چه‌طور رفتار کردید. فریب خورده کسی است که فریب شما را بخورد.

 

 

خبر دادن حضرت (ع) نسبت به سرنوشت و سرانجام کار، متعدّد بوده است. در یکی دیگر از منازل، مردی از اهالی کوفه بنام ابوهرم، [۱]یَابنَ‌النَّبِی! مَا الَّذِی أخرَجَکَ مِنَ المَدِینَهِ‏»؛ ای فرزند پیغمبر! چه چیز موجب شده که از حرم جدّت جدا شوی و به اینجا بیایی؟ چه انگیزه‏ای داری؟ امام (ع) به او فرمود: «وَیحَکَ یَاأبَاهِرَمِ! شَتَمُوا عِرضِی فَصَبَرتُ وَ طَلَبُوا مَالِی فَصَبَرتُ»؛ حضرت (ع) شروع کرد یکی‏یکی ظلم‌هایی که بنی‏امیّه به او روا داشتند را بیان کرد و بعد این جملات را فرمود که غرضم همین بخش از فرمایش حضرت (ع) است: «وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبتُ وَ أیْمُ اللهَ لَیَقتُلُنَّنِی»؛ الآن هم دنبال خون من هستند و به خدا قسم که اینها من را می‏کشند. «ثُمَّ لَیُلبِسَنَّهُمُ اللهُ ذُلّاً شَامِلاً وَ سَیفاً قَاطِعاً وَ لَیُسَلِّطَنَّ عَلَیهِم مَن یَذُلُّهُم حَتَّی یَکُونَ أذَلَّ مِن قَومِ سَبَاءٍ».[۲] و خدا لباس ذلّت فراگیر و شمشیر برنده را بر آنها پوشانده و کسی را بر آنها مسلّط خواهد نمود که از قوم سباء هم پست‌تر شوند.[۶] خدمت امام حسین(علیه‏السلام) آمد و عرض کرد: «


امام (ع) نمی‌دانست چه خواهد شد؟!

یک‏وقت خیال نکنید حضرت (ع) پایان کار را نمی‌دانست و فریب خورده بود. ایشان هم سرانجام کار خود را می‌دانست و هم عاقبت کار آنها را. هم سرانجام خودش را می‏گفت و هم سرانجام آنها را. یک چنین آدمی را می‏شود گفت که ـ‏نعوذ بالله‏ـ فریب خورده بود؟! آیا امام حسین (ع) مغرور بود؟!

اوّلین برخورد با کوفیان

شما به اوّلین برخوردی که حضرت (ع) با آنها داشت نگاه کنید؛ اوّلین برخورد همان موقعی است که با سپاه حُرّ روبرو شدند. گروه آنها، هزار نفر از کوفی‏ها بودند که آمده بودند جلوی حضرت را بگیرند. حضرت در آنجا خطبه‏ای خواند. خطاب به آنها فرمود:

«أیُّهَا النَّاسُ فَقَد عَلِمتُم أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلّی اللهُ علَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیهِ بِفِعٍْل وَ لَا قَوْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛

اینها جملاتی است که شما زیاد شنیده‌اید و بالای منبرها زیاد می‏خوانند. حضرت (ع) می‌گوید شما می‌دانید که پیغمبر فرموده است که اگر کسی ببنید حاکم جائری، حرام الهی را حلال می‏کند، عهد الهی می‏شکند و در میان مردم به سنّت الهی عمل نمی‏کند، با این حال نه عملاً نه قولاً در مقابل او نایستد، این یک قانون الهی است که خداوند او را به همان جایگاهی وارد می‌کند که آن حاکم را وارد کرده است.

روشن‌گری جنایات امویان

امام حسین (ع) اوّل این روایت را از پیغمبر (ص) نقل کرد و بعد خودش فرمود:

«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَهَ الشَّیْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَهِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیْ‏ءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ».

یعنی شما می‌دانید که این گروهی که بر سرِ کار هستند، با اطاعت شیطان همراه شده‌اند و از بندگی خدای رحمان گردن‌کشی می‌کنند. فساد و تباهی را آشکار ساخته و حدود را تعطیل کرده‌اند. فَیء را که برای مسلمین است، میان خویش تقسیم می‌کنند و حلال را حرام و حرام را حلال کرده‌اند و حال آن‌که من به خاطر نزدیکی‌ام به رسول خدا (ص)، به این امر سزاوارترم.

هشدار نسبت به انهدام فروع دین

اینجا حضرت (ع) کاملاً روشن و واضح، به لشکریانی که از کوفه آمده‌اند خطاب می‌کند و می‏گوید شماها می‏گویید ما مسلمانیم؟! مسلمان کیست؟ مسلمان کسی است که دین اسلام را قبول کرده است. دین اسلام چیست؟ مجموعه‌ای از اعتقادیات و دستوراتی است که اصول و فروع نامیده می‌شود. دین اسلام این مجموعه است. حالا ببینیم آن چیزهایی که جزء فروع احکام الهی است، چیست؟ همه اینها دارد در جامعه اسلامی وارونه می‏شود. همه فروع دین دارد تغییر می‌کند. این را که دیگر دارید به چشمتان می‏بینید. احکام دارد وارونه می‏شود. معنای این اتفاق این است که باید فاتحه اسلام را خواند. «وَ عَلَی الإسلَامِ السَّلَامُ». حضرت (ع) بسیار ساده و روشن مطلب را به آنها تفهیم کردند.

هدم دین به وسیله تغییر فروع دین

این را هم تذکّر بدهم که این‌طور نبود که حکومت یزید به صورت علنی با اعتقادات اسلامی مخالفت کند، بلکه در سطح جامعه احکام را تغییر داده بود و داشت دین را از بین می‌برد. البته بحث «شخص یزید» جدا است؛ یزید خودش خیلی رُک و بی‌پرده بود؛ نه در امور اعتقادی‏اش و نه در مسائل عملی‏اش و اصلاً پنهان‏کاری نمی‏کرد. یزید، غیرِ پدرش معاویه بود. چون معاویه حیله‏گرد بود؛ ولی او خیلی بی‌پرده بود. مثل عمرو عاص هم نبود که اهل دوز و کلک باشد. لذا یزید در امور اعتقادی گفت: «لَعِبَت هَاشِمُ بِالمُلکِ فَلَا خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحیٌ نَزَلَ».[۴] او با این جمله، اصلاً مبنای نبوّت و وحی را رد کرد. در مسائل عملی و فروع دین هم علناً شُرب خمر می‏کرد و چه فسادهایی که مرتکب نمی‌شد!

همه از فساد یزید آگاه بودند

بنابراین، هم از نظر اعتقادی و هم از نظر عملی، شباهت به مسلمان نداشت. لذا این که امام حسین (ع) می‏گفت حکومت فعلی فاسد است و حلال و حرام را تغییر می‌دهد، برای هیچ کس یک امر پنهانی نبود و حتّی سران حکومت یزید هم این مسائل را می‏دانستند. حتّی در بین خودشان هم وقتی سرانشان می‌نشستند، خودشان به یزید بد می‏گفتند. بروید و در تاریخ ببینید که وقتی عبیدالله با عمر سعد صحبت می‏کرد، یکی به دیگری می‌گفت تو که می‏دانی یزید چه‏کاره است! دیگری هم قبول می‌کرد! چون این مسأله، امری نبود که اینها بتوانند پنهان‏کاری کنند و دیگران از آن خبر نداشته باشند.
لذا امام حسین (علیه السلام) وقتی این مطالب را مطرح می‏فرمود، هیچ کس ناراحت و عصبی نمی‌شد که آقا چرا کفر می‏گویی؟! یا مثلاً چرا به مقدسات توهین می‌کنی؟! همه می‌دانستند و از فساد اینها باخبر بودند و اصلاً برایشان تازه‏گی نداشت که بخواهند ناراحت شوند. من اینها را که می‏گویم برای این است که مطلب را یک مقدار باز کنم تا نقطه ابهامی نماند.

اشاره حضرت (ع) به فضائل و حقّانیّت خود

کلام حضرت (ع) به اینجا رسید که:

«وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَأنَا حُسَینُ‌بنُ‌عَلِیٍ وَ ابْنُ فَاطِمَهَ بِنتِ رَسُولِ اللهِ وَ نَفْسِی مَعَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی مَعَ أَهَالِیکُمْ وَ أَوْلَادِکُمْ فَلَکُمْ بِی أُسْوَهٌ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَکُمْ وَ خَلَعْتُمْ بَیْعَتَکُمْ فَلَعَمْرِی مَا هِیَ مِنْکُمْ بِنُکْرٍ»؛

حضرت (ع) نام و نشان خودش را گفت و بعد فرمود خودم در میان شما هستم، خانواده‌ام میان خانواده‌های شما است و فرزندانم در بین فرزندان شمایند. پس به من که الگوی شما هستم اقتدا کنید و البته اگر پیمانتان را بشکنید و بیعتتان را بگسلید، هیچ از شما به دور نخواهد بود. به جان خودم سوگند این از شما بعید نیست که چنین پیمان بشکنید؛ چون شما آدم‏های پیمان‏شکنی هستید و این کارهایتان سابقه دارد.

علم حضرت (ع) به بیعت‌شکنی کوفیان

بعد حضرت (ع) می‏فرماید: «لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِی»؛ شما کوفی‏ها پیش از این با پدرم چنین کردید. «لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِی وَ أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی»؛ من شما را می‏شناسم که چگونه آدم‏هایی هستید. می‌دانم که شما با پدرم (ع) چگونه رفتار کردید، با برادرم (ع) چگونه و با فرستاده‏ام مسلم چه‌طور رفتار کردید. «وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِکُمْ».[۵] آدم فریب خورده کسی است که فریب شما را بخورد. یعنی حضرت در همان اوّلین برخورد با آنها، این را گفت. معنایش این است که من فریب شما را نمی‏خورم. حسین(علیه‏السلام) مغرور نبود. إن‏شاءالله دیگر جای ابهامی‌باقی نمانده است. این خطبه را همه تواریخ نقل کرده‏اند. می‏خواستم بگویم که امام حسین اصلاً و ابداً در این راه جهل نداشت که فریب بخورد. اصل مطلب این است که حسین (علیه‏السلام) در این حرکت نه فریب‌خورده بود و نه کسی را فریب داد.
پی نوشت ها:

[۱]. البته این قضیه را مورّخین به چندگونه نقل کرده‌اند.
[۲]. أمالی‏صدوق، ص ۱۵۳
[۳]. قوم سباء قومی‌بودند که یک زن بر آنها حکومت می‌کرد.
[۴]. احتجاج، ج ۲، ص ۳۰۷
[۵]. بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۸۱
برگرفته از جلسات اخلاق آیت الله مجتبی تهرانی

همچنین ببینید

از حسین تا مهدی

از حسین ع تا مهدی علیه السلام

عبدالله‌بن شريك در ضمن حديثي طولاني نقل مي‌كند كه امام حسين(ع) بر گروهي ديگر از …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *