صاحبان نظریّهاي که ميگويد دولت عدل الهي، بيشتر از چند سال عمر نخواهد کرد و سپس سقوط خواهد کرد، از اين موضوع غفلت کردهاند که ذکر عدد و رقم در سخن عرب، در اکثر موارد، براي مشخّص کردن دقيق نيست؛ بلکه براي نزديک کردن به ذهن، تمثيل، بزرگنمايي، مبالغه و دلالت بر تکرار است. بنابراين در احاديث مربوط به طول عمر، ارائة اين ارقام کوچک براي بيان اين موضوع است که مردم، آن چنان از نعمتها، خيرات و انوار قدسي دولت مهدوی برخوردار خواهند شد که با وجود طولاني بودن عمر آن، براي آنان، همچون چند سال اندک خواهد گذشت.
همچنین آنان اين نکته را ناديده گرفتهاند که تأکيد بحثها و نوشتههايي که دربارة عقيدة مهدويّت ارائه شده، بر کوتاه بودن مدّت حکومت و محدود کردن آن به چند سال، از زائيدههاي افکار سياسي دنيايي است که مدّتهاي بسيار طولاني، مرتکب جرايمي شنيع نسبت به مؤمنان شده و از اينرو، سردمداران اين افکار، به خاطر مجازاتهايي که ممکن است از سوي مهدويّت در همين مورد، دامنگير آنها شود، حتّي از ذکر نام حضرت مهدي و دولت مهدوی نيز وحشت دارند و اين، از ابزارهاي تأثيرگذاري است که اين سياستها در مبارزه فکري و عقيدتي خود عليه مهدويّت استفاده ميکنند.
نشانههايي از اين فتنه بزرگ را میتوان در وجود باورهاي کامل، امّا سست و بيپايه در نزد برخي از منکران مهدويّت يافت که عمر دولت مهدوی را بيش از هفت سال نميدانند؛ امّا موضوع اين است که آنها تلاش ميکنند با بهرهگيري از اين اطّلاعات خودساخته و بيپايه، منکر عقيدة مهدويّت و تحقير واقعیّت و تضعيف اهمّیت آن شوند. اين موضوع را میتوان به روشني در انديشة دکتر طه الدليمي مشاهده کرد که ميگويد:
مفهوم اين سخن چيست که ظلمي که هزاران سال بر روي زمين حکمفرمايي مي کرده است، تنها چند سال از روي زمين پنهان شود؟ آيا چنين چيزي، شايستگي اين همه توجّه و وعده و بشارت را دارد؟ و تکليف هزاران نسلي که از دنيا رفته و متحمّل رنج ظلم و بيعدالتي شدهاند، چه بهرهاي از آن خواهند برد؟[۱]
بايد گفت اين سخن، کلمة حقّي است که ارادة باطل از آن شده است و در عمل، میتوان از آن در جهت خلاف اراده اين دکتر استفاده کرد؛ به اين مفهوم که اين نظریّه تأکيدي بر تمامي مواضع ما در مورد عمر دولت مهدوی ، به ويژه سخن ما در مورد بيپايگي محدود کردن عمر دولت مهدوی به هفت سال ميباشد. پس منزّه است خداوندی که دشمنان موعود منتظر را به زبان و سخنان خودشان محکوم مینمايد!
امّا سخن من در نهایت اين است: تمامی کساني که در گدشته به حکومت رسيدهاند، در يک سخن و فعل مشترکند: همانا حکومت، عقيم است و در تاريخ نيز براي مثال، اشاراتي اينگونه به برخي از سخنان خلفاي عبّاسی به فرزندانشان شده است:
به خدا سوگند! اگر بر سر پادشاهی با من منازعه کني، آنچه را ميان دو چشم توست، ميگيرم.
و ما اکنون نيز شاهد جنگ و پيکار رؤساي جمهور و پادشاهان براي باقی ماندن بر کرسیهای حکومت، حتّی در خلاف جهت خواست مردم و تصويب قوانينی براي مجاز شمردن حکومت آنان تا زمانی که زنده هستند، سپس ترجيح دادن پسرانشان براي حکومت نسبت به برادران و دوستان نزديکشان، ميباشيم و مثالها و مصاديق در اينباره، فراوان است. اکنون سؤال اين است که آيا اصحاب حضرت مهدي نيز پس از ايشان، به همين سادگي به حکومت خواهند رسيد تا سرنوشت خود را به دست کساني بسپارند که خواهان زوالدولت مهدویعظيم و شکوهمند آنها که امام علي در مورد آن به جابر بن عبدالله ميفرمايند:
«اي جابر! همانا ملک ما عظيمتر از ملک سليمان بن داوود و سلطان ما، عظيمتر از سلطان اوست.»[۲]
باشند؟
نمونهای از احاديثی که اين اصحاب را توصيف ميکند، شاهد و دلیل محکمی بر نظر و اعتقادات ماست؛ از جمله حدیثی که از ابوبصیر از امام صادق در توصیف عمل این اصحاب نقل شده است. امام میفرمایند
«هر مردي از آنان، از قدرت چهل مرد برخوردار بوده و قلبش محکمتر از پارههاي آهن است و اگر از برابر کوه آهن عبور کنند، آن را از جاي ميکنند و شمشير زدنهاي خود را متوقّف نميکنند تا آنکه خداوند عزّوجلّ راضي شود.»[۳]
هرکه خداوند تعالي او را به عنوان حاکم تعيين کند، هيچ بشر يا مخلوقي با هر اندازه و قدرت و سطوت نمیتواند او را جز به فرمان خدا عزل نمايد و در بالاترين و رفيعترين جايگاه قرار دارد.
در کتابهاي حديث و ديگر کتابها آمده است که روز قيامت، روز حضرت مهدي نيست. بنابراين دولت مهدوی در طيّ يک دورة زماني که جز خداوند تعالي از آن آگاهي ندارد، قبل از قيامت خواهد بود و پس از اينکه نقش سازنده و اصلاحي خود را در طول اين مدّت ايفا کردند، آخرين نشانههاي برپايي قيامت آشکار خواهد شد و بادي پاکيزه خواهد وزيد و روحهاي مؤمنان را خواهد گرفت و پس از آن، بر روي زمين جز مردم شرير که قيامت بر آنان برپا خواهد شد، باقي نخواهند ماند؛ همانطور که در حديث عبدالله از پيامبر آمده است:
«قيامت برپا نخواهد شد؛ مگر بر اشرار از مردم.»[۴]
تنها دقّت نظر در مورد نوع تغييري که در سرتاسر هستي حاصل خواهد شد، تأکيدي بر اين موضوع است که تنها چهل روز براي دگرگون کردن تعادل سازههايي که به ارادة خداوند تعالي برپاست، براي تحقّق وعدة قطعي خداوند در برپايي قيامت کافي است؛ امّا چنين رويدادي به فاصله چند سال محدود پس از ظهور رخ نخواهد داد؛ زيرا چنين سالهايی، با هر مقدار طول زماني، تنها به عنوان بخشي از رحمت خداوند نسبت به زمين در نظر گرفته شده است تا در اين بازه زماني، خداوند، گمراهان و فريبخوردگان را به طريق ايمان هدایت نموده و رهروان جحيم را نابود نمايد و اين مدّت، براي پاک کردن روحها و گردآوردن اهل ايمان، زنده و مرده در گروههاي مورد رحمت قرار گرفته و نجاتيافته از عذاب، کفایت میکند. سپس اين روحها بالا برده ميشود تا مردم شرور، در مدّت اندک چهل روز، در محيطي از هرج و مرج و حيوانيّت زندگي کرده و در معرض صيحه و وحشتهاي قيامت قرار گيرند. مجموعة آنچه من قصد دارم در اینباره بيان نمايم، در دو موضوع زير خلاصه ميشود:
موضوع اوّل: مدّت حکومت مهدوی و نه مدّت دولت مهدوی است که با محاسبات متداول عمومي، به نوعي، کوتاه خواهد بود (هفت يا نه يا چهل يا هفتاد سال). بنا بر اختلاف در روایتها، امّا با بهرهگيري از مفهوم اعجازي، بسيار طولانیتر از اين مقدار خواهد بود. از عبدالکريم بن عمر الخثعمي نقل شده است که:
به ابوعبدالله گفتم: مدّت زمان حکومت قائم چه مقدار خواهد بود؟ فرمودند: «هفت سال که هر سال آن، معادل هفتاد سال از سالهاي شما خواهد بود.»[۵]
سخن من اين است: بايد گفت که دانش امروز بسيار به اثبات اين واقعیّت شگفتانگيز و پاسخ گفتن به اين سؤال نزديک شده است. بر اين اساس، همانگونه که کاملاً آشکار و معلوم است، دولت مهدوی ، آخرين حکومت بشري بر روي زمين بوده و شرايط را براي فرا رسيدن روز موعود که در آن، سيّارات، ستارگان و کهکشانها به اصل اوّلية خود بازخواهند گشت، فراهم و مهيّا ميکند و از جمله نظریّات لطيفي که در مورد اين واقعیّت که در کتابهاي ما موجود است و ما به اندازة ايمان خود به مهدویّت، آن را باور داريم، نظریّة مطرح شده توسط دکتر احمد عوض عبدالباقي است که تا حدودي طولاني ميباشد. وي در اینباره اظهار ميدارد:
مدّت زمان حرکت زمين به دور خورشيد، يک سال بوده و تابع تغييراتي است که از تأثير و تأثّرهاي تمامي اجسام گرانشي هستي، به ويژه اجسام بسيار نزديک، مانند ديگر سيّارات منظومههاي شمسي حاصل ميشود. گزارشهاي زمين، به وضوح نشان ميدهد که قطبهاي زمين همواره در مکانهاي فعلي خود نبودهاند. همچنين از سال ۱۹۷۲م. بيست و يک ثانيه به ساعت افزوده شده است. بنابراين در اين مدّت، همواره روز بيست و يک ثانيه طولانیتر بوده است و بر اين اساس، بايد چند روز بر هر سال اضافه شود و از آنجا که حرکت زمين در حال حاضر کندتر شده است، از اينرو، تمامي اين انرژي جنبشي گم شده، هرگز از بين نخواهد رفت؛ بلکه به چيز ديگري تبديل خواهد شد و شايد منجر به اين شود که اين انرژي، به پوستة زمين منتقل شود و موجب تعديل ميدان مغناطيسي زمين و تغيير محور چرخشي يا چيز ديگري مانند افزايش شديد درجة حرارت گردد. خداوند تعالي ميفرمايد:
«روزى كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحة نامهها در مىپيچيم؛ همانگونه كه بار نخست، آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمىگردانيم. وعدهاى است بر عهدة ما كه ما انجامدهندة آنيم.»[۶]
کاملاً روشن شده است که کهکشانها در حال حاضر، به ازاي هریک ميليون سال نوري، با سرعت سي و هشت مايل در ساعت، در حال دور شدن از يکديگر بوده که به قانون ثابت هاول معروف است و به طور قطع، زماني فرا خواهد رسيد که اين جنبش، به پايان رسيده و به سکون خواهد گراييد و از آن پس، ستارگان با يکديگر تصادم پيدا کرده و جهان، شروع به انقباض خواهد کرد و بدينسان، تمامي هستي در يک هسته که نسبت به حجم فعلي آن بسيار کوچک خواهد بود، جمع خواهد شد.[۷] اين هسته همان چيزي است که هستي در دوازده ميليارد سال پيش از آن پديدار شد. اوّلين رويداد پاياني، طلوع خورشيد از مغرب خواهد بود. در اینباره، ابوهريره از رسول خداn روایت کرده است که فرمودند:
«قيامت برپا نميشود تا اينکه خورشيد از مغرب طلوع کند. پس هنگامي که اين رويداد رخ دهد، تمامي مردم، ايمان خواهند آورد و آن زماني است که ايمان کسي که قبلاً ايمان نياورده يا از ايمان خود بهرهاي نبرده، سودي نخواهد داشت.»
اين حديث را بخاري و مسلم نقل کردهاند و در حديث ديگري نيز ابن ماجه ميگويد:
حديث کرد ما را حرملة بن يحيي، حديث کرد ما را ابن وهب، خبر داد مرا عمرو بن الحارث و ابن لهيعه از يزيد بن ابيحبيب از سنان بن سعد از انس بن مالک از رسول خدا که فرمودند:
«به اين شش رويداد توجّه داشته باشيد: طلوع خورشيد از مغرب و دود و جنبنده و دجّال و رويداد مرگ که شامل همة انسانها خواهد شد و امر عمومي.»
و طلوع خورشيد از مغرب، اوّلين حلقه از زنجيرة پاياني جهان خواهد بود که شامل توقّف فعل و انفعالات خورشيدي و ستارهاي «پس هنگامي که ستارگان محو شوند.»[۸] و تصادم اجرام کيهاني به يکديگر «و ماه در خسوف افتد ٭ و آفتاب و ماه به هم گرد آيند.»[۹] و زلزلة زمين «آنگاه كه زمين به لرزش [شديد] خود لرزانيده شود.»[۱۰] و متلاشي شدن کوهها «و كوهها [جمله] ريزه ريزه شوند.»[۱۱] و تمامي آن چيزهايي خواهد بود که رويدادهاي پاياني جهان را با دقّت توصيف کرده است، به ملحدان نشان ميدهد که اين سخن بشر نبوده و به حقيقت، کلام پروردگار است و همچنين بيانگر بلاغت سنّت شريف نبوي و اعجاز آن و رحمت پيامبرn بر ما و امّتشان، بلکه بر تمامي جهان ميباشد که همگان را به راه رشد، هدایت نموده و بابهاي رحمت خداوند را قبل از فرا رسيدن آن روز که ديگر ايمان هیچکس سودي به حالش نخواهد داشت، گشوده است. طلوع خورشيد از مغرب، اکنون به يک موضوع يقيني تبديل شده و مشابه آن، اندکي قبل در مرّيخ رخ داد که براي مدّت کوتاهي، از حرکت بازماند. سپس چرخش معکوس خود را در جهت حرکت عقربههاي ساعت (از مشرق به مغرب) آغاز کرد که به مفهوم طلوع خورشيد از مغرب براي اين سيّاره است، مشاهده ميکنيم که امروز براي مرّيخ رخ داده؛ در حاليکه احاديث نبوي به وجود چنين پديدهاي در حدود يک هزار و چهارصد سال پيش اشاره کرده است. گويا آنچه که در مرّيخ رخ داد، مقدّمهاي براي آن چيزي است که در سيارة ما رخ خواهد داد؛[۱۲]
موضوع دوم: وفات امام مهدي به مفهوم از بين رفتن دولت مهدوی هم زمان با مرگشان نخواهد بود و ما به اين موضوع، يقين کامل داريم که دولت مهدوی هرگز با مرگشان نابود نخواهد شد و روزگاراني طولاني توسط اصحاب و شاگردان شريف ايشان، به حيات خود ادامه خواهند داد. از جابر الجعفي نقل شده است که گفت:
شنيدم اباعبدالله جعفر ميفرمودند:
«خداوند مردي از ما اهل بیت را سيصد و نه سال پس از مرگش به حکومت خواهد رساند.» گفتم: اين رويداد چه زماني رخ خواهد داد؟ فرمودند: «پس از قائم.»[۱۳]
يعني دولت عدل الهي پس از مرگ رهبر و بنیانگذار آن، مدّت سيصد و نه سال به حيات خود ادامه خواهد داد و اگر اين رقم را به مدّت زماني که امام مهدي قبل از مرگشان حکومت خواهند کرد، اضافه نماييم، رقمي حاصل خواهد شد که تمامي روایتهایي که عمر دولت مهدوی را تنها به هفت يا هفتاد سال محدود مينمايد، تکذيب ميکند!
منبع: صالح الطائی، «پادشاهی بر زمین و آسمان»، مترجم: عباس کسکنی، تهران، موعود عصر(عج)، چاپ دوم، ۱۳۹۸، صص ۵۳۹-۵۴۸.
پی نوشت :
[۱]. «المهدي هذه الخرافة»، طه حامد الدليمي.
[۲]. «الزام الناصب»، ج ۲، ص ۳۳۴.
[۳]. «کمالالدّين و اتمام النّعمة»، ج ۲، صص ۶۱۰-۶۱۱.
[۴]. «صحيح مسلم»، ح ۲۹۴۹، ص ۱۲۳۶.
[۵]. «الغيبة»، الطوسي، ص ۴۷۴، ح ۴۹۷.
[۶]. سورة انبيا، آية ۱۰۴.
[۷]. the big crunch theory.
[۸]. سورة مرسلات، آية ۸.
[۹]. سورة قیامت، آيات ۸ و ۹.
[۱۰]. سورة زلزال، آية ۱.
[۱۱]. سورة واقعه، آية ۵.
[۱۲]. استاديار دانشکدة زمينشناسي «دانشگاه المنيا» در «مصر»، «موسوعة الاعجاز القرآني».
[۱۳]. «الغيبة»، الطوسي، ص ۴۷۸، ح ۵۰۵.